رباب و چنگ به بانگ بلند می گویند که گوش و هوش به پیغام اهل راز کنید
( حافظ)
حاسدم خواهد که شعر او بود تنها و بس باز نشناسد کسی بربط به چنگ رامتین
( منوچهری )
بنا به اسناد موثق که از حجاریهای بابل و آشور و نواحی مجاور مجاور آن در دست است چنین برمی آید که در هشت قرن بیش از میلاد مسیح انواع و اقسام سازهای مختلف در نواحی مزبور به مراحل ترقی رسیده و در دست نوازندگان بوده است . نقشهایی که از آغاز این دوره ممتد تاریخ تمدن بشر از آلات موسیقی در دست است نشان میدهد که چنگ مثل سنتور و قانون از سازهای بسیار قدیمی است که از دو هزار سال پیش از میلاد در این مناطق رواج داشته است .نوع ابتدایی آن شکل مثلث و شامل یک تخته به طول تقریبا یک گز و یک میله چوبی است و معمولا شکل دست انسان را داشته است .
سیم های این ساز که معمولا 8 یا 9 تا بوده به موازات وتر این مثلث قائم الزاویه بین تخته و میله امتداد یافته است . یک سر سیم ها به تخته وصل می شده و انتهای دیگر آن دور میخها یا گوشی هایی که روی میله چوبی قرار داشته پیچیده میشده و باقی مانده آن سیمها از طرف دیگر آویزان بوده است . چنگهایی که در دوره های اخیر تاریخ بابل و آشور نقش شده از حیث شکل و طرز گرفتن و نواختن با چنگهای دوره های قدیم تفاوت بسیار دارد . برتعداد سیمها نیز افزوده شد. جعبه صوتی این نوع چنگ گاهی مستقیم و بدون انحنا و در موارد دیگر منحنی بوده است . طرز نواختن این ساز نیز تغییر کرده به این معنی که این را طوری می گرفتند که سیمها تقریبا عمود بر زمین باشد یعنی به خلاف قدیم که میله چوبی که به موازات زمین بود ولی سیمها عمود بر زمین نبود . نکته دیگر اینکه در نواختن این نوع چنگ زخمه بکار برده نمیشد بلکه آنرا با دست می نواختند و هر دو دست در نواختن آن دخیل بود .
در دوره ساسانیان چنگ معروفترین و محبوبترین سازها بوده است و در شاهنامه فردوسی نیز از آن فراوان نام برده شده است . نکیسا موسیقیدان معروف در بار خسرو پرویز در نواختن آن مهارت تام داشته است . مهدی فروغ - مداومت در اصول موسیقی ایران .
می توان انواع ابتدایی چنگ را در آثار هنری سومریها و مصریها مشاهده کرد . ایرانیان قدیم نوعی از چنگ را ون می گفتند . چنگ امروزی دارای سه قسمت متمایز : گردن ، ستون و جعبه طنینی است . زه ها از گردن ساز به موازات ستون ممتد و به جعبه طنینی متصل می باشند . چنگ را با فشار دادن کف دست بر روی سیم و یا لمس کردن ویا چنگ زدن به زه های آن به صدا در می آورد .
چنگ مثلث در اواخر قرون وسطی در اروپای غربی رایج بود . در سال 1720 در باواریا ، پدال هایی در پایه چنگ تعبیه شد و این امر برقدرت فنی چنگ افزود. در سال 1810 سباستین آرا چنگ را به شکل امروزی تکمیل نمود و بدین وسیله نواختن همه گامهای بزرگ و کوچک را ممکن ساخت و از آن به بعد چنگ در ارکستر معمول گردید . چنگ جدید 47 سیم و 7 پدال دارد . شهمیری- صداشناسی موسیقی
همه شه از آوای هندی در آی زنالیدن بربط و چنگ و نای
چنگ نام یکی از نتهای موسیقی نیز هست که ارزش زمانی آن 8/1 نت گرد می باشد چنگ در میان اعراب پیش از اسلام نیز ساز شناخته شده بود . در ادوار مختلف تاریخی و در سرزمین های دور از یکدیگر شکل های خاصی به خود گرفته است . اهالی شمال افغانستان به (( زنبورک )) چنگ می گویند در صورتی که از بک های ترک زبان آسیای میانه به نوعی سنتور ایرانی (( چنگ )) می گویند .
چنگ و قانون جهان را تارهاست ناله هر تار در فرمان تو
( مولوی )
قانون سازیست تقریبا به شکل سنتور و با مضراب فلزی که مانند انگشت دانه است و به انگشت اشاره میکنند نواخته می شود . قانون از یک جعبه مجوف چوبی ساخته شده که سطح قائده زیرین و زبرین آن ذوزنقه غیر منتظم است . شکل و اندازه ان در نواحی مختلف فرق میکند مانند قانون مصری ، قانون ترکی ، قانون بغدادی . معمولا قانون مصری بزرگتر و قانون ترکی کوچکتر است . هر قسمت از جعبه ساز نام خاصی دارد . برای خارج شدن ارتعاشات صوتی سه سوراخ که شکلهای متفاوت و ازین نظر نامهای مختلفی دارد ایجاد میکنند . در سطح فوقانی ضلع قائم دست راست خرک و بر روی پوستی که جنس آن از پوست آهو یا ماهی است قرار دارد . در طرف ضلع مورب برحسب بزرگی و کوچکی قانون از بیست و یک تا بیست و نه ردیف سه تایی مجموعا شصت و سه تا هشتاد و یک گوشی فلزی و در طرف دیگر که ضلع آن عمود بر قاعده است شصت و سه تا هشتاد و یک سوراخ ریز تعبیه شده است . زه ها ((اوتار )) از روی دو ردیف خرک از سمت راست به چپ می گذرد عده زه های قانون معمولا شصت و سه تا هشتاد ویک است . برای نواختن قانون آن را روی چهار پایه بلند و متناسب با وضع نشستن قرار داده و نوازنده مقابل آن می نشیند به طوری که قاعده بلند جعبه که تارهای کلفت و ضخیم دارد در پایین و قاعده کوچکتر که تارهای نازک و کوتاه دارد رو به بالا است ولی اکثرا آنرا روی زانو قرارداده و مضراب را که از یک حلقه فلزی پهن که در وسط آن یک جسم استخوتنی ( معمولا از پر پرندگان ) قرار دارد ساخته شده بر انگشت سبابه قرارداده و محکم میکنند . هر سه سیم قانون همصدا کوک می شود . دامنه صدای قانون از اولین زه ضخیم و کلفت که مقابل نوازنده قرار دارد بم ترین نت فا با کلید فای چهارم در قانون بزرگ می باشد . البته در قانونهای مختلف ممکن است از صدای بم کسر شود . زیر ترین نت دو است . برای کوک پایه معمولا از ناحیه زیر که نازکترین صدااست ده پرده می شمارند و پرده دهم را با دیا پازون نت la3=435 کوک میکنند . هرکدام از تارهای قانون قطرهای مختلفی دارد و یک نوازنده ماهر و خوب می تواند نوع آنرا تشخیص دهد . در قانون در شیار خرک ضلع مورب خرک های کوچک فلزی دارد که به قید لولا شده و نوازنده می تواند برای تغییر مقام و صدا خرک ها را خوابانده یا بلند نماید . تغییر کشش در فرکانس سیم موثر است و کار گذاشتن خرک های کوچک بسیار مشکل است و این کار را متخصصین ورزیده ای انجام می دهند . قانون دارای صدایی بسیار خوش و ملایم و طبیعی است . شهمیری - صداشناسی موسیقی
در دایرة المعارف فارسى ج ۲ در معنى کمانچه آمده است: از سازهاى زهى قدیم ایران و در واقع نوع تکامل یافته رباب، کاسه گرد و پایه آهنى دارد و مانند تار و ویولن سیم هاى آن را با گوشى محکم و کوک مى کنند، کمانى که با آن کمانچه را مى نوازند، کمانه نام دارد و همان است که در ویولن کلمه فرانسوى آرشه به معنى کمان کوچک جاى آن را گرفته است.
کمانچه یکى از سازهاى موسیقى سنتى ایران است. این ساز جزو دسته سازهاى زهى است و داراى ۴ سیم است. این سیم ها به موازات همه طول ساز امتداد دارند. کاسه صوتى این ساز از چوب توت است که با برش هایى از عاج تزئین شده است. پیشینه کمانچه در ایران به پیش از اسلام مى رسد و در نواحى بلوچستان به نام قژک یا قیچک نامیده مى شود ولى شمار سیم هاى آن از کمانچه بیشتر است.
از زیر شیطانک کمانچه تا زیر دهانه کاسه در کمانچه هاى پشت بسته ۵/۲۸ و در کمانچه هاى پشت باز ۳۱ سانتى متر است که این اندازه ها در کمانچه هاى نقاط مختلف کشور نسبى هستند. ترکیب صدایى کمانچه آن را از نوع سازهاى زیر صدا قرار داده، البته در کمانچه هاى آلتو یت باس صدا یک اکتاو بم تر است. در قدیم کمانچه را ۳ تار پارسى مى گفتند. کمانچه را با ۲ کوک چپ و راست کوک مى کنند. چپ کوک براى همراهى با خوانندگان زیر صدا و راست کوک براى همراهى و جواب آواز بم صداها. البته همه مطالب گفته شده نسبى هستند به طور مثال در برخى نقاط ایران ممکن است طول دسته کمانچه به ۳۵ سانت هم برسد .کمانچه با صداى تو دماغى مربوط به سبک قدیم این ساز و در واقع شیوه کمانچه نوازى استاد اصغر بهارى است. اما امروز غیر از این سبک شیوه کمانچه نوازى نوین هم وجود دارد که کیهان کلهر آن را بارورتر کرده است .
شادروان خالقى در کتاب سرگذشت موسیقى ایران، کمانچه را تکامل یافته رباب مى نامد و مى نویسد:«ساز اخیر رباب که نخست
۲ سیم داشته و بعدها یک سیم دیگر به آن اضافه شده است و با کمانه به صدا در مى آمده و همان است که ما امروز کمانچه مى گوییم»، و درهمین جا اضافه مى کند :«از دوره صفویه به بعد کمانچه یکى از ارکان موسیقى ایران به شمار آمده است. قسمت اصلى کمانچه کاسه آن است که به صورت هاى مختلف ساخته مى شود. کاسه کمانچه هنوز از نظر جنس چوب، اندازه ها و شکل یکسان و تثبیت شده نیست. از نظر شکل، کاسه ها را به صورت کروى یا مخروط ناقص درست مى کنند. کاسه هایى که به شکل مخروط ناقص هستند بیشتر پشت باز ساخته مى شوند.»
استفاده از این کمانچه ها در قسمت هاى مرکزى ایران بویژه در لرستان متداول است. این کمانچه ها صدایى پر قدرت و شفاف دارند و چون کاسه سبک دارند، اجراى قطعاتى که نیاز به چرخیدن سریع کمانچه دارد روى این کمانچه ها آسان تر است و این امتیازى است براى این نوع کمانچه. این کمانچه ها بیشتر ۳ سیم دارند ولى این روزها به تدریج داراى چهار سیم مى شوند.
کمانچه به وسیله یک پایه که در قسمت سیم گیر به کاسه وصل شده است، روى پاى نوازنده قرار مى گیرد. آرشه کمانچه، که اسم اولیه اش کمانه بوده ، تشکیل شده است از یک چوب که از یک طرف انحنا دارد با بلندى ۶۰ سانتى متر و موى دم اسب. موى آرشه کمانچه بر خلاف سازهاى زهى غربى روى چوب محکم کشیده نمى شود، بلکه این نوازنده است که هنگام نوازندگى به تناسب احساس فشار را روى سیم تغییر مى دهد. چگونگى صداى کمانچه به عواملى بستگى دارد که برخى از آنها از این قرارند: جنس چوب، ضخامت در نقاط مختلف کاسه، شکل کاسه، اندازه هاى کاسه، چگونگى سطح کاسه از نظر تراش، نوع و ضخامت پوست، جنس و شکل و اندازه و محل قرار گرفتن خرک، چگونگى شیطانک، جنس سیم و زاویه اتصال دسته به کاسه. براى ساختن کمانچه اى با صداى دلخواه با در نظر داشتن عواملى که گفته شد، سال ها تجربه لازم است.
هم اکنون نوازندگان مطرح این ساز عبارتند از: کیهان کلهر که این ساز را جهانى کرده و دوبار با قطعاتى که براى این ساز ساخته، نامزد جایزه بزرگ موسیقى جهان«گرمى» شده است. سعید فرج پورى که عضو گروه دستان است و بتازگى با استاد شجریان در تورهاى دور دنیا شرکت کرده است. اردشیر کامکار که از خانواده بزرگ کامکارهاست، داوود گنجه اى،على اکبر شکارچى، فرج علیپور و هادى منتظرى که همگى از قدیمى کارهاى کمانچه نوازى ایران هستند. اکنون بهترین سازندگان کمانچه در ایران کردى، ملکى و امیر عطایى هستند.
منبع:ایران
1- نی کوتاه : نی کوتاه با قطر نسبتا کلفت که سازیست محلی و با آن آهنگ های محلی را اجرا می کنند و دو نوع صدا از آن اخذ می شود :
الف - بم که در آن نوازنده از صدای خود کمک میگیرد و دو رگه است .
ب- صدای زیر که یک اوکتاو با بم اختلاف دارد و گاهی نوازنده دو صدارا با هم مخلوط می کند این نوع نی معمولا دارای 7 بند است که 5 سوراخ آن روی آن و یکی در پشت آن قرار دارد و طول آن معمولا 30 تا 33 سانتی متر و قطر آن تقریبا 5/2 سانتی متر است و در اکثر نقاط ایران وجود دارد .نوازنده آنرا در وسط لبها قرار داده و دهان را کمی باز میکند و در آن می دمد و صدای آن زیر و بسیار روشن است . وسعت هر یک از صداها 6 نت میباشد و بعضی از نوازندگان چیره دست نیم پرده بالاتر را هم اخذ می کنند .
2- نی بلند : که در قدیم به نای خرک معروف بوده است و شاید به خاطر بلندی به این نام معروف شده است . این نی تقریبا بلندترین نوع نی است که صدای بسیار بمی دارد و در قدیم صدای حالت دست بسته آنرا با صدای سیم بم عود یکی می دانستند . این نوع نی دارای 5 سوراخ است که 4 سوراخ روی آن و یکی در پشت آن قرار دارد و به درستی نمی توان گفت که دارای 7 بند است . طول این ساز بین 70 تا 80 سانتی متر است و قطر دهنه آن تقریبا 5/2 سانتی متر است . صدای بسیار بم و سوزناکی دارد و در بین مردم ، این نی و نی کوتاه به نی چوپانی معروفند . نوازنده آنرا در گوشه لب قرار داده و ملودی های کم وسعت و کوتاه را اجرا می کند ، صدای آن دو رگه است . همراه با مقداری از صدای خود نوازنده که بیشتر در مقام های دشتستانی و ماهور و بیات ترک قطعاتی می نوازند وسعت صدای آن 6 نت است ولی معمولا نوازندگان با تجربه 7 صدا را از آن اخذ می کنند . این ساز در جنوب ایران و مازندران و بین قبایل ترکمن و خراسان نواخته می شود .
3- نی هفت بند : جزو سازهای موسیقی اصیل ایرانی می باشد . ساختمان آن تقریبا تثبیت شده است و روی آن 5 سوراخ و پشت ان 1 سوراخ دارد . این ساز را معمولا با دندان می نوازند ( لیکن نوازندگانی هم هستند که آنرا با لب می نوازند و نواختن این ساز را با دندان جزو ابداعات نایب اسدالله اصفهانی می دانند که به احتمال قوی این طرز نواختن قبل از وی نیز رایج بوده است ) بدین ترتیب که سر آنرا در دهان بین دندان ها می گذارند و هوا را بدون واسطه به داخل نای می دمند . برای دمیدن در نی باید از نفسی که در داخل ششها اندوخته ایم استفاده شود . سرش را باید وسط دندان پیشین قرار داد و بعضی ها برحسب عادت نی رامیان دندان و نیش و پیشین می گذارند که حالت اول اصولی تر است و بخاطر اینکه هوامستقیم وارد نی میشود در هر دو صورت زبان باید روی نی قرار گیرد . اگر نی را سمت راست بدن قرار دهیم باید سمت راست دهان روی نی باشد و طرف چپ آزاد و برعکس اگر طرف چپ بدن قرار گیرد قسمت چپ دهان بوسیله لبها نی را می پوشاند و هوای ششها باید بدون مزاحمت زبان و دندانها وارد نی گردد . لرزانندن لبها که به نظر بعضیها کار زشتی است به ویبراسیون صدا کمک می کند و بیشتر برای صدای اوج و غیث مورد احتیاج است .
نی هفت بند دارای 4 منطقه صوتی به قرار زیر است : بم ، اوج ، غیث ، ذیل .
نوازندگان پر تجربه دو نوع بم را اخذ می کنند که یکی قوی است و صدای دو رگه بسیار سوزناک و دلنشینی دارد که برای این صدا که نفس بیشتری احتیاج است و هنگام نواختن برای این صدا نی را باید با زاویه بازتری نواخت و دیگری صدای بم نرم است که زاویه نی را باید بسته تر از بم قوی گرفت و با نفس کمتری در آن دمید . صداهای نی ثابت نیستند و باید صدای دلخواه را به وسیله دمیدن و شدت هوا و همچنین با انگشتان اخذ کرد مثلا برای گرفتن (( می بمل )) باید نصف انگشت را به طرف بالا یا پایین بلند کرد.
با نی میتوان ویبراسیون ، نت های مقطع ، تریل ، نگاهداشتن نت پایه و ملودی سازی ، ترمولو ( گیلیساندو ) را اجرا کرد . نوازندگان معاصر ، دست بسته این ساز را Re فرض می کنند و آنرا جزو سازهای کششی می دانند . محمد علی کیانی نژاد - شیوه نی نوازی و شناخت سازهای بادی ایران .
ایران ملودی
« سه تار سازی است قدیمی و از دسته سازهای زهی که در اثر ضربه ناخن انگشت سبابه به صدا در می آید . وجه تسمیه سه تار معلوم است ؛ زیرا اول دارای سه سیم بوده و بعد ها یک سیم به آن اضافه شده است . می گویند که سیم چهارم را (( مشتاق علیشاه )) اضافه کرده و به نام او آن را (( مشتاق )) گویند . سه تار تشکیل شده از کاسه ، دسته و پنجه که محل گوشی ها است. کاسه این ساز تقریبا کروی و به شکل گلابی است که از وسط نصف کرده باشند.
جنس کاسه از چوب درخت توت است . روی کاسه ساز صفحه نازک چوبی قرار دارد که در
روی آن نزدیک دسته ساز چند سوراخ تعبیه شده است . اندازه سه تار در نواحی مختلف فرق
می کند و بطور متوسط در حدود 76 تا 80 سانتی متر است محل ارتعاش آزاد سیم یعنی فاصله خرک تا شیطانک 63 سانتی متر است . روی دسته به وسیله زه باریکی پرده بندی شده است و در پهلوی دسته شیاری است که محل گره زدن زه پرده ها است .
پرده های اصلی با چند لا، زه پیچیده شده است که آن را شاه پرده و پرده های فرعی را میان پرده می گویند . سه تار دارای چهار سیم است . سیم ها در انتها به سیم گیر متصل بوده و پس از عبور از خرک موازی هم در امتداد دسته از شیار شیطانک رد شده و بعد از یک (( زه چهار لا )) که فوق شیطانک است گذشته و به گوشی ها پیچیده می شود . گوشی روی پنجه مخصوص سیم سفید ( اول و سوم ) و گوشی پهلوی پنجه مخصوص دو سیم زرد ( دوم و چهارم ) است . در آزمایش هایی که روی تارهای مرتعش بعمل آمده معلوم شده که سیم هایی که با زدن مضراب به ارتعاش در می آید اگر محل مضراب در کنار باشد (( هارمونیک )) فراوان یا فرکانس زیاد ایجاد می کند .
ازین جهت چنین سازی صدایی تیز فلزی دارد . در صورتی که اگر به جای مضراب ناخن یا انگشت را بکار بریم از عده هارمونیک با فرکانس زیاد کاسته شده و صدا ملایم تر به گوش می رسد ازین جهت صدای سه تار از سازهای مشابه لطیف تر است .
سه تار دارای 25 تا 28 پرده است . وسعت صوتی آن در روی سیم اول از ( do3 تا SoI4 ) و روی سیم زرد از ( SOI1 تا Re4 ) است . برای نواختن ، سه تار را روی ران پا قرار می دهند و با ناخن انگشت سبابه دست راست عمود بر امتداد سیم ضربه وارد میکنند » امین شهمیری – صداشناسی موسیقی.
ایران ملودی
(( به ضم اول و فتح ثالث بر وزن جفتک ، آوازی را نیز گویند بلند و تند مانند صدای ناقوس و به معنی دف و دهل هم آمده است .))
فرهنگ آنندراج نوشته : ((به معنی دف و دهل و تنبک Tobnok به ضم تا ونون نیز آمده که بازیگران نوازند .))
فرهنگ جهانگیری تمبک را معادل دف دانسته است .
فرهنگ برهان قاطع آن را به صورت تنبک Tonbak نیز به صورت زیر ثبت کرده است :
(( تنبک به ضم اول بروزن اردک ، دهلی باشد دم دراز که از چوب و سفال سازند و بازیگران در زیر بغل گرفته بنوازند ))
فرهنگ آنندراج نوشته : (( خنبک به ضم اول بر وزن اردک ، ف ، تبدیل نون به میم است چنانکه در خنب مذکور شد و آن به معنی دف کوچک که چنبرش روئین باشد و دست بر پوست او زنند و صدای بر آید .))
گویمش رو گر چه بر جوشیده ای همچو جان پیدائی و پو شیده ای
گوید او محبوس خنب است این تنم چون می اندر بزم ، خنبک می زنم
( مولوی )
در آمد به شورش دم گاو دم به خنب زدن طاس روئینه خم
( نظامی )
در حد قریشانم ، لیکن به گاه هزل من کوس خسروانم و ایشان دف و تنبک
( سوزنی سمرقندی )
(( در موسیقی ایرانی تمبک به حجم های مختلف بکار برده شده است ولی از اندازه های مشروحه زیر نتیجه بهتری از نظر صدا دهنگی و راحتی اجرا بدست آمده است . امروزه از دو قسم تمبک میتوان استفاده نمود :
الف : تمبک برای همراهی با ارکستر که آن را (( تمبک ارکستر )) می نامند .
ب : تمبک برای همراهی با ساز تنها یا (( تمبک تکنواز ))
هر یک از تمبک های فوق از قسمتهای زیر تشکیل یافته است : دهانه بزرگ ، تنه ، نفیر ، دهانه کوچک. روی قسمت دهانه بزرگ پوست انداخته می شود . پوست تمبک تکنواز باید از پوست تمبک ارکستر نازک تر باشد . انتخاب پوست در صدای تمبک اهمیت زیادی دارد. پوست کهنه بز یا میش بهتر است . قطر پوست باید در تمام نقاط کاملا یکسان باشد. رنگ پوست باید کاملا یکسان باشدیعنی دانه دانه یا به اصطلاح اهل فن (( تگرگ )) نداشته باشد . معمولا چون تمبک از کنده درخت گردو انتخاب و حداقل دو سال در سایه نگهداری می شود . و برای آنکه بعدها انحناء پیدا نکند آن را در دیگ آب جوشانده و در حدود 15 روز لای پهن خشک قرار می دهند این عمل علاوه بر آنکه چوب را خشک می کند بر استحکام آن نیز می افزاید . به این ترتیب چوب برای ساختن تمبک آماده می گردد . چوب درخت توت نیز برای این منظور مناسب است و تا کنون زیاد مورد استفاده قرار گرفته است . ))
آموزش تمبک – هنرستان عالی موسیقی ملی
نموده.
اما چندی بر این اعتقادند که لفظ عود را بر این ساز معین بدان جهت انتخاب کرده اند که بین
آن و بربط ایرانی که در هزاران سال پیش از نظر ظاهری وجه اشتراک فراوان با این ساز
داشته افتراقی قائل شوند.
ایرانیان در گذشته این ساز را رود هم می نامیدند. اما در قرن اخیر گاه لفظ لوت را هم به
عود اتلاق می کنند.
از دیدگاه سازشناسی، ساز عود در طبقه سازهای زهی و در رده لوتهای دسته دار که آن به
موازات صفحه روی ساز و نواختن آن از طریق مضراب باشد قرار می گیرد، بررسی
سرنوشت دیرینه این ساز در گرو شناخت تاریخی لوت است.
پیدایش نیاکانان آنها به روزگار شکارچی گری انسان و استفاده از کمان و زه باز می گردد
و این پرسش که چنین سازهایی به کدام یک از تمدنهای کهن بشری ایران، مصر، هند، بین
النهرین و چین مربوط می شود موضوعی است که باستان شناسی ابزار موسیقایی بدان خواهد
پرداخت، اما قطعا سازهایی که برای تولید صدا با دسته های کوتاه یا بلند با اشکات متفاوت،
کاسه ای شبیه به کد و دارندنیاکان اصلی لوت های کنونی به حساب می اید.
آثار باستانی بین النهرین متعلق به هزاره دوم قبل از میلاد تصویر مردی ایستاده را نشان
می دهد که به نواختن بربط مشغول است.
بر پایه بعضی از اسناد ابن سریح ایرانی نژاد نخستین کسی است که در عربستان در قرن اول
هجری عود فارسی یا بربط را نواخته و نوازندگی ان را آموزش داده است.
الاغانی می گوید:
آشنایی او با عود از آنجا شروع شد که عبدالله ابن زوبیر جمعی که ایرانیان را به مکه دعوت
کرده بود تا خانه کعبه را تعمیر کنند دیوارگران ایرانی عود می زدند و اهل مکه از ساز و
موسیقی ایشان لذت می برند و آنرا تحسین می کردند، ابن سریح پس به عود زدن پرداخت و
در این صنعت سرآمد هنرمندان زمان گشت.
در روزگاه امویان عود نوازانی همچون یونس کاتب-نشیت و ابن محرز نواختن عود را به
دوران طلایی هنر در ایام ابراهیم،زلزل و زریاب منتقل می کنند.
در نیمه دوم قرن 8 میلادی و اویل روزگار عباسیان موسیقیدان برجسته درباری عود جدیدی
ساخت که با استقبال زیادی روبه رو شد و به زودی جای عود فارسی یا بربط ایرانی را گرفت
که عموم آن را می نواختند.
این عود کامل را به زبان عرب عود شبوط می گویند که دسته ان ذر قسمت بالا کم. عریضتر و
باریکتر از نزدیک کاسه بوده
شکل ظاهری:
شکم این ساز بسیار بزرگ و گلابی شکل، و دسته ان بسیار کوتاه است، به طوری که قسمت
اعظم طول سیم ها در امتداد شکم قرار گرفته است. سطح رویه شکم از جنس چوب است که بر
آن پنجره هایی مشبک ایجاد شده است.
عود فاقد دستان و خرک ساز کوتاه و تا اندازه ای کشیده است.
عود دارای ده سیم یا پنج سیم جفتی است. سیم های جفت با هم همصدا کوک می شوند، و
بدیهی است که هر یک از سیم های دهگانه یک گوشی مخصوص به خود دارد گوشی ها در دو
طرف جعبه گوشی سرساز قرار گرفته اند.
عود بم ترین ساز بین سازهای زهی است، نت نویسی آن با کلید سل است که صدای ان عملا
یک اکتاو بم تر از نت نوشته شده حاصل می شود.
مضراب عود از پر مرغ یا پر طاووس تهیه شده است و گاه نیز نوازنده با مضراب دیگری
ساز را می نوازد.
صدای عود کمی خفه، نرم و غم انگیز ولی نسبتا قوی است. این ساز نقش تکنواز و همنواز
هر دو را به خوبی می تواند ایفا کند.
عود چنان که گفته شده از اخلاف سازی قدیمی به نام بربط است از سوی دیگر ممکن است با
نام عربی خود العود به اروپا راه یافته و در آنجا نام لوت گرفته باشد .
سنتور که از سازهای قدیمی ایران که در شعر شاعران فارسی زبان بسیار استعمال شده است .
منوچهری سروده :
کبک ناقوس زن و شارک سنتور زن است
فاخته نای زن وبط شده تنبور زنا
نام سنتور در عربی به صورت (( صنطیر )) بکار رفته است .
(( بعضی نقاشی های دوره قاجار و عکس هائی که از برخی نوازندگان آن دوره باقی است سنتور را با خرک های بیش از 9 عدد نشان می دهد . سنتور دوازده خرک از قدیم مرسوم بوده است .
شاید علت آن بوده است که خرک های اضافی امکان اجرائی گوشه های مختلف را که به مناسبت محدودیت بعضی کوک ها در روی سنتور از اجرای آن صرفنظر میشده به نوازنده می داده و یا نوازنده چیره دست به قصد مرکب نوازی از آن استفاده می کردند )) ارفع اطرائی - ناظمی و سنتور
(( کلمه سنتور در کتاب ها و نسخه های فارسی ، عربی و ترکی با صاد و سین و طاء به اختلاف ضبط شده و بعضی هم آن را صانطور نوشته اند و در زبان تازی آن را سینطر می گویند . این ساز هم یکی دیگر از سازهایی است که در آغاز قرون وسطی به کشور های اروپائی راه یافته و به نام و شکل های گوناگون در نقاط مختلف آن قاره رواج یافته است . سنتور هم مثل قانون از سازهای بسیار باستانی است و قدیمی ترین اثری که از این ساز در دست داریم حجازی های آشور است . در کتاب تورات از سنتور و قانون نام ببرده شده که دلیل دیگری بر قدمت این دو ساز است . کلمه سنتور از لغت آرامی مشتق شده است و قوم یهود به آن علاقه زیادی داشته اند . امروزه سنتور در ایران بیش از سایر کشور های خاور میانه رواج دارد . شاردن سیاح فرانسوی که در سده هفده میلادی به ایران سفر کرده نیز رواج آن را در ایران یاد آور می شود )) مهدی فروغ- مداومت در اصول موسیقی ایران
(( سنتور سازی است شرقی و از دسته سازهای زهی با مضراب چکشی است . جعبه طنینی آن به شکل ذوزنقه متساوی الساقین و جنس چوب آن از گردو است . دارای 72 سیم و 18 خرک است سیم ها از یک طرف به گوشی ها و از طرف دیگر به میخ هایی متصل اند . از روی هر خرک 4 سیم می گذرد که هم صدا کوک می شوند دامنه صوتی سنتور از اولین سیم زرد که مقابل نوازنده قرار دارد از mi2 تا Fa5 است . مضراب سنتور از چوب باریکی ساخته شده که جنس آن معمولا از شمشاد یا گردو است و قسمت انتهایی آن حلقه ای قرار دارد که بین انگشت وسطی و سبابه و شست قرار می گیرد و نوک آن هلالی شکل است . سنتور را بطوری که قاعده اطولش مقابل نوازنده باشد با دو ضرب چوبی می نوازند و کوک کردن آن به وسیله پس و پیش کردن خرک ها و پیچاندن گوشی ها صورت می گیرد ))شهمیری – صدا شناسی موسیقی
(( در کتاب ها و نسخ فارسی و عربی و ترکی کلمه سنتور با صاد و سین و تاء به اختلاف ضبط شده و بعضی هم آن را (( صانطور )) نوشته اند . در زبان تازی آن را سینطر می نویسند . سنتور یکی از جمله سازهایی است منسوب به ایران و خاور میانه که در اوایل قرون وسطی به کشور های اروپا راه یافته و بنام و به شکل های گوناگون در نقاط مختلف آن قاره معمول و متداول گردیده است .
سنتور از سازهای بسیار قدیمی است و کهن ترین اثری که ازاین ساز و سازهای مشابه با آن در حجاری های قدیم می توان یافت نقش سازی دیده می شود که به احتمال نزدیک به یقین از اجداد همین سنتور امروزی ما میباشد. تعداد سیم های این ساز که به احتمال قوی کمتر از ده تا نیست روی جعبه مجوفی کشیده شده است . نوازنده ساز قطعه چوب یا استخوان به دست راست دارد که آن را مثل چکش روی سیم ها می کوبد و در همان حین با دست چپ روی سیم ها فشار می آورد و صدائی که دلخواه اوست به وجود می آورد . چنان که از نقش مزبور بر می آید نوازنده هنگام نواختن سنتور آن را به گردن خود می آویخته است ولی سنگ تراشی که نقش را حجاری کرده از نشان دادن بند یا تسمه ای که این منظور از آن حاصل می شود خودداری کرده است . در کتاب تورات ( متن انگلیسی ) نیز دو ساز قانون و سنتور ذکر شده و این خود دلیل قدمت آن ها می باشد .اولیاء چلبی در کتاب خود از سنتور به صورت (( صنتور )) نام می برد .
رئوف یکتا بیگ از علمای بزرگ موسیقی ترکیه در دایره المعارف لاوینیاک چاپ 1922 می نویسد : سنتور در اصل از آلات موسیقی قدیم یهود است . در دایره المعارف موسیقی لاروس آمده که به احتمال قوی قانون قدیمی تر از سنتور است . کلمه سنتور از لغت آرامی مشتق شده ولی احتمال داده شده است که ریشه آن را در زبان یونان قدیم می توان یافت . از طرف دیگر سنتور از جمله سازهایی است که اقوام یهود بی اندازه به آن علاقمند بوده اند .سنتور قبل از آغاز دوره قرون وسطی به اروپا راه یافته و مورد قبول عامه واقع شده است و چون موسیقی و هنر از اوایل پیدایش مذهب مسیح در استخدام آن مذهب در آمد هنرمندان اروپا به تکامل آن کوشیدند تا بالاخره اولاد خلفی از سنتور بوجود آمد که امروز آن را سلطان سازها می شناسند
ایران ملودی
(( و آن سازی بود که بعضی بر آن سه وتر بندند و بعضی چهار و بعضی پنج و اوتار آن مزوج ( جفت ) بندند ((چنانکه هر دو وتر را حکم یک وتر باشد و اصطخاب معهود آن همچون اصطخاب معهود عود باشد. رباب از الات (( ذوات الاوتار مقیدات )) است))مقاصد الاحان- مراغه ای
رباب در عربی به فتح و در فارسی به ضم راء تلفظ میشود.
رباب و چنگ به بانگ بلند میگویند که هوش و گوش به پیغام اهل راز کنید
(حافظ)
من دوش به کاسه رباب سحری می نالیدم ترانه کاسه گری
(مولوی)
((کاسه رباب بیشتر از چوب زرد آلو می سازند و اول آن را در چوب شیر می جوشانند یا در آب گرم ، اما شیر بهتر باشد تالیونت بیشتر حاصل شود و در وقت نقر کاسه آسان تر بود . رباب 6 وتر دارد . از سه نوع ابریشم اول ریز که اغلظ اوتار است و دوم حاد که نسبت با زیر ادق است و سیوم مثنی که نسبت با حاد ادق است )) کنز التحف - سه رساله فارسی در موسیقی - به اهتمام تقی بینش
(( رباب به ویژه در خراسان محبوبیت داشته است . هر چند اعراب نیز ازین ساز آن قدر حمایت کردند تا سرانجام آن را به یک ساز ملی مبدل ساختند . واژه رباب نزد اعراب گویای چندین ساز زهی آرشه دار بوده است که ظاهرا نوعی از آن که رویه صاف و مسطح داشته به ارباب ملی اعراب تبدیل شده بود و به همین سیاق ایرانیان نیز رباب خود را (( کمانچه )) می نامیدند و آن را نام عام سازهای زهی کشیدنی خود قرار داده اند . نوع خاص و قابل تشخیص دیگر رباب ایرانی غیشک ( برابر شوشک ) اعراب است )) بهزاد باشی - تاریخ موسیقی خاور زمین - فارمر اصفهان
دو زلفونت بوه تار ربابم چه می خواهی از این حال خرابم
(بابا طاهر )
(( رباب در ایران و مخصوصا در خراسان از قدیم معروف و معمول بوده و با وجود اینکه بعضی از نویسندگان عرب در سدر اسلام از آن نام برده اند نخستین کسی که درباره آن به تفصیل سخن میگوید حکیم بزرگ ابو نصر فارابی است . رباب کلمه ای است که در سالهای اخیر به سازهایی که با کمانه می نوازند اطلاق می شود ولی به احتمال قوی این ساز را هم مثل بربط و تنبور ابتدا با ناخن یا زخمه می نواختند و به تحقیق نمی توان گفت که در چه تاریخی به صورت ساز آرشه ای در آمده است .
در کشور های خاور میانه و نزدیک هفت نوع رباب مختلف وجود داشته است :
1- رباب با کاسه مربعی شکل 2- رباب با کاسه استوانه ای 3- رباب با کاسه کشتی یا کشکول 4- رباب با کاسه گلابی شکل 5- رباب با کاسه کروی شبیه به کمانچه کنونی ایران 6- رباب با کاسه ای شبیه سه تار یا تنبور کنونی 7- رباب با کاسه ای بیضی شکل )) مهدی فروغ - مداومت در اصول موسیقی ایرانی
رباب فعلی که در جنوب شرقی ایران باقی مانده از دسته آلات زهی مضرابی است که دارای 18 سیم است . سیم ها در انتها به یک دکمه متصل شده و پس از عبور از خرک موازی هم در امتداد دسته ساز به گوشیها متصل میشوند . این ساز دارای جعبه بزرگتر پوست کشیده شده است و روی آن خرک قرار دارد که سیم های اصلی و فرعی از روی آن عبور میکنند . دسته ساز از چوب است و در روی آن سه یا چهار پرده از زه قرار دارد . در روی دسته که تعدادی روی جعبه دوم قرار گرفته سوراخهای زیادی به شکلهای مختلف کنده شده است . این جعبه فقط برای اضافه کردن طنین بیشتر ساز است . رباب دارای 6 سیم زه ای اصلی است که به گوش ها متصل است و اضافه بر این 12 سیم فلزی فرعی دارد که برای کمک به طنین صدای اصلی است و این سیمها به وسیله 12 خرک کوچک عاجی به گوشیها که به بدنه ساز نصب شده متصلند . برای نواختن ساز را روی زانو قرار میدهند و با مضرابی که به شکل مثلث است بر سیم ها ضربه وارد میکنند . شهمیری - صداشناسی موسیقی
هوشیار زمن فسانه ناید مانند رباب بی کمانه
( مولوی )
افغان ها به ساز ساده رباب ، قیچک می گویند . رباب واژه ای ایرانی است که به تعداد زیادی از ساز های متفاوت زهی می گویند . این ساز در گذشته با کمان و در حال حاضر با مضراب نواخته می شود . در پاکستان و شمال هند در گذشته حداقل به 2 نوع ساز عود مانند رباب می گفته اند که یکی از آن دو در حال حاضر در افغانستان هنوز به همین نام متداول است . موسیقی و ساز در سرزمینهای اسلامی - ترجمه بهروز وجدانی
تار را می توان یکی از اصیل ترین سازهای ایرانی به شمار برد. همچنین می توان تار و سه تار را از یک خانواده دانست که به مانند دو برادر ولی با تغییراتی (تغییراتی از قبیل از قبیل اندازه ، نوع و شیوهء نواختن ، سیم ها ، و هارمونی صدا) به هم شبیه اند. تار سازی است از دسته سازهای سیمی مضرابی. این گونه روایت شده که از زمان قاجاریه به بعد جزء یکی از سازهای ملی در آمده و با آن می توان کلیه نغمات متداول ایران را بخوبی اجرا نمود. اسامی اجزای مختلف تار ازین قرار است : سیم گیر ، کاسه ، نقاره ، دسته ، پوست ، خرک ، پرده ها ، شیطانک ، پنجه ، مضراب ، سیم ، گوشی. آنچه مسلم است ما تا دوره صفویه سازی بنام و شکل تار امروزی نداشتیم زیرا در نقاشی های آن دو رده هم اثری از آن دیده نمی شود ، در صورتی که در مجلس بزم تالار چهل ستون اصفهان کمانچه و عود و سنتور را می بینیم. در دوره قاجار تار یکی از ارکان موسیقی ایرانی شده است. ساز دیگری هم از نوع تنبور و سه تار در ایران داریم که دو تار نامیده می شود و در میان ترکمن های دشت گرگان نیز معمول است ، شاید بتوان در قفقاز که نوعی از تار بسیار معمول است سابقه قدیمی تری برای آن پیدا کرد. ۱ سیم های این ساز : سیم های تار اقتباس از سه تار است منتها برای این که صدا قوی تر شود سیم های اول و دوم زرد و سفید را به طور تایی بسته اند و پنج سیم پیدا کرده است و سیم ششم چنانکه معروف است بعدها به وسیله غلام حسین درویش خان از روی سه تار به آن اضافه شده است. دستهء ساز : روی دسته تار دو استخوان کلفت و بزرگ قرار دارد که از استخوان شتر و یا استخوان پشت ماهی است . در وسط این استخوان چوب قرار دارد که پرده ها روی آن بسته می شوند . پرده ها : حداقل پرده های این ساز ۲۵ عدد است و می توان این عدد را به ۲۸ و بیشتر نیز رساند. چنانچه بر روی سازهای اساتیدی چون کیوان ساکت ملاحظه می شود ، به دلیل افزایش صدا دهی ساز تعداد پرده ها بیشتر از حد معمول آن هستند. کاسه و نقاره : جعبه طنینی تار کاسه ای است مرکب از دو قسمت ؛ که بزرگتر را کاسه و کوچکتر را نقاره می نامند که هر کدام به صورت یک قلب نقش بندی شده است که این دو قلب به یکدیگر چسبیده اند. اتصال سیم ها : محل اتصال سیم ها به کاسه توسط سیم گیر انجام می شود. خرک ساز ، سیم ها روی پوست نگاه می دارد و در انتها سیم ها توسط شیطانک گرفته می شوند و بوسیلهء گوشی محکم می شوند. پدر تار ایران علینقی وزیری موسیقی دان معاصر ، با تغییر قطر سیم ها و پوست و امتداد دسته تار روی نقاره ، سه نوع تار دیگر ابداع نمودند و آن ها را تار باریتون تار معمولی ، تار باس و سپران نام نهادند. دامنه صوتی تار دو هنگام و پنج نت است. از do2 تا sol4 و در تار جدید سه هنگام و یک نت وسعت دارد. تار از زبان مشاهیر : در برهان قاطع آمده است : تا مخفف تار تنبور است ، تار بر وزن مار ، تار موی ، تار ابریشم ، تار ساز و امثال آن در فرهنگ آنندراج دربارهء تار اینگونه آمده است : تا مخفف تار است و تار ساز ، چون چنگ و تنبور و قانون و امثال آن. لسان الغیب : «مغنی ملولم نوایی بزن به یکتایی او ، دو تایی بزن» قاسم مشهدی : رشته عشق چو بگسست ، فغان خاموش است تار تنبور چو ببرید صدایش ببرد. حضرت مولانا : می زن سه تا که یکتا گشتیم مکن دوتایی یا پرده رهاوی یا پرده رهایی باز هم حضرت مولانا : چنگ و قانون جهان را تارهاست ناله هر تار در فرمان تو صائب تبریزی : صائب هلاک زمزمه آتشین ماست هر کس که ناخنی به رگ تار میزند قا آنی : زمانه ساز طرب می زند چنانکه بگوش رسد ز زاویه عنکبوت نغمه تار و باز هم مولانا : تارهای چنگ را ما نیم ما چونک در سازیم زیر و بم زنیم |