شهرام ناظری به سال ١٣٢٨در کرمانشاه دیده به جهان گشود . صدای خوش در خانواده ی او موروثی بود و شهرام نیز از این عطیه ی الهی بی بهره نبود . از همان کودکی کار فراگیری را نزد پدر آغاز نمود . پدر او بجز آواز ، با ”سه تار“ نیز آشنایی داشت .
”شهرام ناظری“ با تکیه بر استعدادها و توانایی های خویش و همچنین با توجه به تمرین های مداوم ، به مهارت و تبحر قابل توجهی در این عرصه دست یافت ، تا آنجا که از سن ٩ سالگی در رادیوی ”کرمانشاه“ به اجرای برنامه پرداخت !
وی از مکتب : عبدا... دوامی ، نور علی برومند ، محمود کریمی ، عبدالعلی وزیری ، حسین قوامی و نهایتاً محمدرضا شجریان آواز را فرا گرفت و از اساتیدی چون احمد عبادی ، محمود تاجبخش ، جلال ذوالفنون ، محمود هاشمی و بیگجه خانی نواختن سه تار را آموخت .
وی چندی پیش در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا ضمن ابراز نارضایتی از بستر نامناسب فعلی برای ارائه ی آلبوم و اجرای کنسرت گفته بود : ”در سالهای اخیر بستر مناسب برای فعالیت مستمر وجود ندارد . در کارها دیگر انگیزه نیست و کارهایی که پیشنهاد می شوند بیشتر تقلیدی و یا تکراری هستند که این باعث شده به پیشنهادها پاسخ منفی بدهم .“
ناظری تصریح کرده بود : ”متأسفانه آهنگسازها هم دیگر حرفی برای گفتن ندارند ! آن تعداد از آهنگسازانی هم که دوره ای حرفی برای گفتن داشتند ، آثار گذشته شان را تکرار می کنند !“
وی در پاسخ به این سئوال که گویا وضعیت فروش آخرین آلبومش راضی کننده نیست ، گفته بود :”این آلبوم کار جدید من نبود و همین تأخیر در ارائه ، تأثیرگذاری اثر را کاهش می دهد . همانطور که ١٢ سال پیش قطعاتی از اشعار شاملو ، اخوان ثالث ، اسماعیل خویی و فروغ را با گروه آذر سینا در راست پنج گاه به مدت ٤ سال آماده کردیم که حتی مجوز ضبط آرشیوی هم نگرفت !“
گفتنی است شهرام ناظری دارای آثار ارزشمند زیادی است که از آن جمله می توان به : ”چاووش ٢، ٣،٤،٧،٨ “ ، ”موسی و شبان“ ، ”سعر و عرفان“ ، ”صدای سخن عشق“ ، ”لاله ی بهار“ ، ”گل همیشه بهار“ ، ”تابلوهای انقلاب“ ، ”افق خونین“ ، ”مرا عشق“ ، ”گل صد برگ“ ، ”یادگار دوست“ ، ”بشنو از نی“ ، ”کیش مهر“ ، ”بی قرار ، ”نجوا“ ، ”زمستان“ ، ”آتشی در نیستان“ ، ”در گلستانه“ و ”شور انگیز“ اشاره کرد
سال 1338 به دعوت داوود پیرنیا، بنیانگذار برنامه گلهای جاویدان، گلهای رنگارنگ، یک شاخه گل، برگ سبز و گلهای صحرایی، در استودیو گلها شروع به فعالیت نمود و رسمآ اولین کار هنری خود را در برنامه برگ سبز شماره 56 ضبظ نمود. از آن پس شادروان محمود خوانساری در کنار اساتیدی چون مرتضی خان محجوبی، احمد عبادی، حبیب الله بدیعی، جواد معروفی، حسن کسائی، پرویز یاحقی، جلیل شهناز، رضا ورزنده، منصور صارمی و فرهنگ شریف به خلق آثار ماندگار موسیقی اصیل ایرانی همت گماشت. ثلث آخر زندگی این استاد فرزانه و خواننده صاحب مکتب در کنار اسد الله ملک هنرمند ارزشمند سپری شد. خوب به خاطر دارم که عصر روز یکشنبه ششم مهرماه 1348 آقای اسد الله ملک به منزل ما در تهران پارس آمدند. معلوم شد که برنامه ای با عنوان نوایی از موسیقی ملی به همت شادروان دکتر منوچهر جهان بلگو در حال شکل گیری و تدوین است که در این برنامه محمودی خوانساری برای اولین مرتبه اقدام به اجرای ترانه خواهد نمود. به همین مناسبت از پدرم خواست که بروی آهنگی که بر روی آهنگی که در نغمه افشاری ساخته بود ترانه ای بسراید. از زمان نواختن ملودی تا سرودن ترانه ای با عنوان مرغ شباهنگ کمتر از پنجاه دقیقه طول کشید که حاصل این فعالیت مشترک پس از 29 سال و به بهانه یازدهمین سال درگذشت این استاد نامی، بار دیگر به همت آقای حسن اکبراف در اختیار دوستداران هنر واقعی و اصیل این مرز و بوم قرار می گیرد.
یازده سال از درگذشت این هنرمند فرزانه و فروتن گذشت. استادی که ادب و انسانیت را سرلوحه رفتار خویش قرار داد. خواننده ای که به داشتن صدای تنها اکتفا نکرد و همّ و غم خود را صرف بکارگیری صحیح این ودیعه الهی نمود. خواننده ای با سوادی که امر آواز را به مفهوم کامل می دانست تا جایی که هنگام خواندن و تلفّظ ابیات متنوع شعر فارسی، با شیوه ای مختص خویش کلمات را معنی می کرد و با تکرار و تکیه بر جمله امید من، امید تازه ای در جسم و جان مشتاقان موسیقی این مرز و بوم می دمید.
هنرمند نازنینی که هرگز در ازای دستمزد، ناله بی غمی سر نداد و در عین نیازمندی، وارسته و بی نیاز عمر خود را در گوشه انزوا سپری نمود و سر انجام روز چهارشنبه دوم اردیبهشت ماه 1366، به صورتی ناگوار، مظلومانه و ناباورانه از غم زیستن نجات یافت و حیات مجددی را آغاز نمود. با امید شناخت قدر و منزلت چنین نوابغی در محیطی بهتر.))
پدرش کریم خان بنان الدله نوری و مادرش دختر شاهزاده رکن الدله( برادر ناصرالدین شاه) بود. از شش سالگی داود به خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از راهنمایی های مادرش که پیانو را بسیار خوب می نواخت بهره ها گرفت، اولین استاد او پدرش بود و دومین استاد، مرحوم میرزا طاهر ضیاءذاکرین رثایی و سومین استادش مرحوم ناصرسیف بوده اند. بنان در سال 1321 خوانندگی را در رادیو آغاز کرد، درآن زمان، شادروان روح اله خالقی مسولیت رادیو را بر عهده داشت، روزی که بنان با عبدالعلی وزیری جهت امتحان به رادیو می روند در دفتر روح اله خالقی، ابوالحسن صبا هم نشسته بوده، از بنان میخواهند که برای ایشان قطعه ای بخواند و او «درآمد سه گاه» را آغازمیکند و صبا هم باویلن او را همراهی می کند. هنوز «درآمد» تمام نشده بود که خالقی به صبا می گوید:«شما نواختن ویلن را قطع کنید» و به بنان اشاره می کند «گوشه حصار» را بخواند و بنان بدون اندک مکثی ، با چنان مهارت و استادی «درآمد حصار» را می خواند و به «سه گاه» فرود می اید که روح اله خالقی بی اختیار برخاسته و او را در آغوش گرفته و می بوسد و آینده وی را در هنر آواز درخشان پیش بینی می کند. از سال1321 صدای غلامحسین بنان، همراه با همکاری عده یی از هنرمندان دیگر از رادیو تهران به گوش مردم ایران رسید و دیری نگذشت که نام بنان زبانزد همه شد. خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره یک نیز همکاری را شروع کرد و از بدو شروع برنامه همیشه جاوید «گلهای جاویدان» بنا به دعوت استاد ارجمند داود پیر نیا همکاری داشت. بنان در طول فعالیت هنری خود، حدود 450 اهنگ را اجرا کرد و انچه که امتیاز مسلم صدای او را پدید می اورد، زیر و بم ها و تحریرات صدای او است که مخصوص به خودش می باشد. بنان نه تنها در اواز قدیمی و کلاسیک ایران استاد بود، بلکه در نغمات جدید و مدرن ایران نیز تسلط کامل داشت. تصنیف زیبا و روح پرور «الهه ناز» او بهترین معرف این ادعا می باشد. غلامحسین بنان به سال 1315 خورشیدی به سمت بایگان در اداره کل کشاورزی استخدام شد و بعد از چندی به شرکت ایران بار که مرکز آن در اهواز بود منتقل گشت. پس از چند سال به معاونت آن اداره منسوب گردید. در سال 1321 به تهران آمد و بنا به پیشنهاد مرحوم فرخ که وزیر خواربار بود، به سمت منشی مخصوص وزیر به کار پرداخت. بعد از تغییر کابینه، به اداره کل غله و نان منتقل شد و چندی کفالت اداره دفتر و کارگزینی و مدتی هم مسؤولیت تحویل کوپن نان تهران را بر عهده داشت. در سال 1332 به پیشنهاد شادروان خالقی به اداره کل هنرهای زیبای کشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان موسیقی ملی به کار مشغول گردید و در سال 1334 ریئس شورای موسیقی رادیو شد. غلامحسین بنان از ابتدا در برنامه های گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشته و برنامه های متعدد و گوناگون دیگری که از این خواننده بزرگ و هنرمند به یادگار مانده است. غلامحسین بنان مدتها بود که مبتلا به ناراحتی جهاز هاضمه شده بود از طرف دیگر حنجره اش نیز آمادگی بیان نیازهای درونیش را نداشت و به همین دلیل اندک اندک از خواندن اجتناب ورزید و از صحنه هنر کناره کشید و دیگر حدود بیست سال آخر عمر را تقریبا فعالیت چشم گیری نداشت و روز به روز ناراحتی جهاز هاضمه او را بیشتر رنجور می کرد و متاسفانه کوشش های پزشکان و خاصه مراقبت ها و از خود گذشتگی های پری بنان همسر وفادارو مهربانش هم مؤثر نیفتا دو سرانجام درساعت 7 بعدالظهر پنجشنبه هشتم اسفندماه سال 1364 خورشیدی در بیمارستان ایرانمهر قلهک جهان را بدرود گفت. روانش شادباد.
آهنگ سازی و خوانندگی رشیدی در رادیو تهران-ایران-از سال 1327 شمسی آغاز و تا پایان سال 1344 بطور مداوم و مستمر ادامه داشته و در ظرف این مدت بیش از 120 آهنگ ساخته و با همکاری نوازندگان هنرمند،آقایان حبیب الله بدیعی ،پرویز یاحقی،همایون خرم،عباس شاپوری،انوشیروان روحانی،رضا یاوری و جمعی از عزیزهنرمندان در رادیو اجرا نموده است.
او غیر از آهنگ هایی که خود ساخته است ،تعدادی آهنگ(ترانه)از دیگر اساتید موسیقی ایران همچون آقایان موسی معروفی ،حسین یا حقی،علی تجویدی،همایون خرم،شاپور نیاکان،عباس زندی و دیگران را نیز به طور زنده و مستقیم در رادیو خوانده است.
در حدود نیمی از آهنگ های یاد شده در سالهای قبل از 1334،یعنی پیش از رسیدن ظبط صوت به ایران در رادیو اجرا شده و بدین جهت اثری از آنها برجای نمانده است.اما بخشی از نیم دیگر آن آثار از سال 1378 تا این زمان در 5 کاست و cd بنامهای (عطرگیسو)و(من عشقم)و(افسونگر)و(دلم تنگ است،چاوشی)با ... از قطعه (چاووشی)سروده مهدی اخوان ثالث و چشم شب محتوی 50 آهنگ –ترانه و آواز-در ایران منتشر شده است- و دو کاست بنامهای (شهر افسانه ها )و(زمستان) در سال آینده انتشار خواهد یافت.
اشعار ترانه های یاد شده را شاعران و ترانه سرایان مشهور ارجمند ایران ،آقایان ابوالقاسم حالت،رهی معیری،فریدون مشیری،مهرداد اوستا،تورج نگهبان،بیژن ترقی،دکتر مهدی حمیدی شیرازی،عبداله الفت،پرویز وکیلی و ... سروده اند.
رشیدی آهنگهای بسیاری نیز روی اشعار شاعران نو پرداز ،آقایان مهدی اخوان ثالث،نادر نادر پور،فریدون مشیری،نیما یوشیج،منچهر آتشی،نصرت رحمانی و دیگران ساخته که فقط یکی از آنها –زمستان-سروده مهدی اخوان ثالث برای اولین بار در سال 1348 بوسیله ارکستر یزرگ رادیو ایران بخوانندگی خانم پروین و تنظیم سیروس شهردار اجرا و پخش شده و امید است درآینده بقیه آن آهنگها بوسیله خود رشیدی یا دیگر خوانندگان اجرا گردد.
شغل اصلی رشیدی سردفتری اسناد رسمی بوده است.او دارای دو فرزند دختر و پسر بنامهای افسانه و صباح است که دارای ذوق موسیقی هستند.رشیدی در نویسندگی و شاعری نیز دستی دارد . اشعار بعضی از ترانه هایش را منجمله (دریا)خود ساخته است.سفرنامه ای از او بنام (از کاشان تا کاناری،جزائر قناری)محتوی گزارش سفرهای متعدد او به کشورهای اروپا تا جزائر قناری با چاشنی طنز و انتقاد و شعر و موسیقی در سال 1372 توسط انتشارات سنائی تهران و دومین کتابش بنام (خاطره ها و نغمه ها-عطر گیسو)محتوی بخشی از نیم قرن خاطرات رادیویی هنری و یادداشتهای ادبی،اجتماعی و سیاسی و مطالبی نو و ناگفته در ارتباط با هنر مندان موسیقی و نویسندگان و شاعران معروف ایران با چاپی نفیس در 650 صفحه و 260 تصویر از آنان بوسیله انتشارات عطایی تهران درمعرض نظر و مطالعه علاقمندان به هنر و ادبیات قرار گرفته است.
این کتاب با ادای احترام به فرهیختگان جهان موسیقی –بعنوان مقدمه- شروع و با اتو بیو گرافی نویسنده به شیوه ای خاص ،ابتکاری،طنز آمیز و محاکمه مانند ادامه یافت وبا گزارشات ویژه ای در دودهه 30 و 40 در رادیو ایران در مورد هنر مندان ،ظهور برنامه (گلها) و شان نزول آن ،انجاک سه کدتای هنری در رادیو ایران و همچنین گزارشی مفصل و پرهیجان در مورد مسابقه و جدال بین مدعیان شعر نو و کهن در نیم قرن اخیر ،کارنامه مطبوعات در سالهای 1340 تا 1350 .
یاد داشتهایی در باره دکتر محمد مصدق ،اسرار..محمد مسعود مدیر روزنامه مردامروز و مطالب متنوع دیگری در هر زمینه در این کتاب منتشر شده و سرانجام با نوت ها و اشعار 38 آهنگ –ترانه-در کاست های نامبرده پایان میگیرد.
با نظری گذرا بر مطالب خاطره ها و نغمه ها چنین بر می آید که این هنر مند کاشانی در اکثر هنرهای رایج زمان کم و بیش دستی داشته و نمونه هایی از آن هنرها در این کتاب منعکس شده است و میتوان گفت که چاپ کتابی با این فرم و محتوی ،آنهم از طرف یک هنرمند اهل موسیقی ،کم سابقه و این ،نمایانگر دلبستگی و علاقه شدید مولف بموسیقی و ادبیات ایران و سایر هنرهاست و از نظری دیگر ساده نویسی ،صداقت ،حقگوئی و بت شکنی نیز وجه مناسب (خاطره ها و نغمه ها)است.
کتاب نامبرده دو شاخه دیگر نیز دارد .اولی دلبستگی عمیق نویسنده به زادگاه خود ،شهر کاشان است که در سرتاسر کتاب بمناسبتهایی خاص از ضرب المثلها ،خاطرات مربوط به هنرمندان مشهور کاشانی الاصل نام میبرد و دومین ،ارادت مخصوصی است که مولف نسبت به نویسندگان و محققین ارجمند ایران ،امثال پروفسور فضل الله رضا ،دکتر شفیعی کدکنی،مهدی اخوان ثالث ،نجف دریابندری و بالاخص دکتر باستانی پاریزی دارد که در موارد بسیار در جهت تایید نظرات خود از نوشته های ایشان مدد میگیرد.
در سال 1282 شمسی خداوند پسری به شیخ اسماعیل واعظ اصفهانی که به تاج الواعظین معروف بودند فرزندی عطا کردکه نامش را جلال گذاشت.شیخ اسماعیل پدر جلال علاوه بر منبر گرم و گیرایی که داشت از حنجره یی داودی و صدای دلنشین نیز برخوردار بود و طبق مرسوم زمان بر اثر حشر و نشر با مردم اهل ذوق زمانش با گوشه ها و ردیف های آوازی ایران نیز آشنایی پیدا کرده بود.جلال فرزند شیخ اسماعیل هم ،صدا و حنجره را از پدرش به ارث برده بود واین موضوع را اهل خانواده همه می دانستند ولی جلال به احترام پدر هرگز جلوی او دهان باز نکرده بودو پدر از صدای خوش فرزندش خبری نداشت.عاقبت زمان مدرسه رفتن جلال رسید . پدر او را به مدرسه ((علیه)) سپرد.این مدرسه در بازارچه رحیم خان در نزدیک مسجد رحیم خان واقع بود و با منزلشان فاصله ای نداشت.در مدرسه به خاطر صوت خوشی که جلال داشت مکبری و موذنی و قرائت قرآن را به او واگذار کرده بودند.یک روز عصر وقتی جلال 9 ساله از مدرسه برمی گشت.با خود اندک اندک زمزمه میکرد و این زمزمه تا نزدیک در منزل ادامه داشت.غافل از اینکه پدر بر خلاف معمول وامروز در منزل است و صدای او را شنیده.وقتی جلال پایش را از هشتی به داخل حیاط گذاشت پدرش او را صدا کرد .رنگ از روی جلال پرید و به لکنت افتاد .در این هنگام پدر با چهره ای گشاده و ملاطفت آمیز به فرزند گفت:جان پدر. تو صدایت خوب است و قشنگ آواز می خوانی ومن صدایت را شنیدم ؛حالا کمی برای من بخوان.وقتی جلال با صدای لرزان اندکی خواند ،پدر دستی به سرش کشید و بوسه ای از مهر بر پیشانیش زد و گفت:برای آواز خواندن تنها صدای خوب کافی نیست تو باید تعلیم ببینی.
آن روز ها به جلال چون فرزند شیخ اسماعیل تاج الواعظین بود ((تاج زاده)) میگفتند.جلال تاج زاده از 9 سالگی تعلیم آواز را شروع کرد.ابتدا پیش پدرش با مقدمات و اصول ردیف ها آشنا شد و سپس پدر او را به مرحوم آسید عبد الرحیم اصفهانی استاد مسلم آواز آن زمان سپرد و تاج مدتی نزد این استاد گوشه ها را یاد گرفت.پس از مرحوم آسید عبدالرحیم پدر تاج برای این که او را با گوشه ها ی سازی در ردیف ها آشنا کند،تاج را به خدمت شاد روان نایب اسداله نی زن معروف برد.تاج زمانی نسبتاً طولانی در خدمت نایب اسداله نکته ها و ظرایف آواز ایرانی را فرا گرفت .آخرین استادی که تاج بنا به توصیه ء پدر برای گوشه ها و ردیف ها به خدمتش رفت مرحوم شاد روان میرزا حسین خان ساعت ساز معروف به ((خضوعی))بود و تاج پس از اتمام فراگیری نزد این استاد،دیگر در آواز سر آمد شده بود و اندک اندک در محافل می خواند و اینجا و آنجا همه از صوت خوشش و تسلط او بر آواز سخن میگفتند.تاج در نوجوانی با مرحوم حسین خان اسماعیل زاده استاد معروف کمانچه آشنا میشود و اولین باری که قرار بوده به همراه ساز حسین خان آواز بخواند ،حسین خان ساز را کوک میکند و هنوز جمله اول را نزده تاج با عجله شروع به خواندن میکند.مرحوم حسین خان اسماعیل زاده با لبخندی میگوید:پسرم در خواندن اینقدر عجله نکن صبر داشته باش تا من درآمد بکنم ، بعد کمی بیشتر صبر کن چهار مضرابی هم بزنم ،وقتی مجلس سر حال آمد و خودت هم کاملاً سر ذوق آمدی آنوقت شروع کن به خواندن.آن وقت هم با طمانینه بخوان تا مردم فرصت شنیدن و لذت بردن از ریزه کاری های آوازت را داشته باشند.
تاج همیشه از آواز مرحوم آسید عبذالرحیم اصفهانی و مرحوم میرزا حسین ساعت ساز با تجلیل و گرامیداشت فراوان یاد میکرد و بخصوص می گفت:صوت داود نبی در حنجره و صدای استاد مرحوم آسید رحیم تجلی میکرد و ممکن نیست کسی دیگر بتواند مانند او به این خوبی بخواند.جز این دو نفر تاج با سعهء صدر ومناعتی که داشت و اصولان هر خوانندیی را تشویق میکرد از خوانندگان هم زمانش نیز از جمله به این استادان ارادت داشت و از آنان و آوازشان به نیکی یاد میکردای اسامی را تاج در گفتگویی که با من (استاد محمد رضا شجریان) در اردیبهشت ماه 1358 داشت بر زبان آورده و من تا آنجا که حافظه ام یاری میکند به ذکر آنها میپردازم:
آسید حسین طاهر زاده اصفهانی،سید اسماعیل خان قراب،قربان خان شاهی ،تجلی،حاج محمد علی،حبیب شاطر حاجی،شهاب (معروف به شهاب چشم دریده که شاگرد حبیب شاطر حاجی بود و گوشهءشهابی در دستگاه بیات زند (بیات ترک) به او منسوب است).بی تردید بسیاری از استادان مسلم موسیقی و نوازندگان چیره دست سازهای ایرانی با شادروان تاج ساز نواخته اند ولی تا آنجا که حافظهء من با استعانت از ذهنیات استاد حسن کسایی نوازنده چیره دست و نابعهء نی یاری میکند. نام این هنرمندان را میتوان در ردیف نام کسانی که با تاج همنوازی داشته اند ثبت کرد:
مرحوم نایب اسداله نی زن معروف، مرحوم شکری ادیب السلطنه استاد(تار)مرحوم استاد ابو الحسن صبا (سه تار سنتور و ویولون)مرحوم مرتضی محجوبی(پیانو)مرحوم رضا محجوم (ویولون)مرحوم حسین یا حقی (ویولون )مرحوم ارسلان خان درگاهی(تار و سه تار)مرحوم اکبر خان نوروزی(تار) مرحوم غلامرضا خان سارنگ(کمانچه )مرحوم شعبان خان اصفهانی(کمانچه)مرحوم علی اکبر خان شهنازی (تار)مرحوم حسین خان شهناز(تار)استاد حسن کسایی (خداوندگار نی و جانشین به حق نایب اسداله)استاد جلیل شهناز(خداوندگار تار)استاد علی تجویدی و ...
تاج بر خلاف اینکه استادان انگشت شماری داشت ،شاگردانش فراوان بودند.او در تعلیم با لطف پدرانه ای که داشت با اصرار هر کسی را که حتی دو دانگ صدا داشت تشویق به خواندن میکرد.و اغلب خودش هم محض ترغیب شاگردان جوان و تازه کار بی هیچ نازو افاده ای چند بیتی مناسب زمزمه میکرد.تاج با خضوع و خشوع فراوان تعلیم میداد و با روحییه ای که داشت اکثراً از شاگردانش به عنوان شاگرد نام نمی برد بلکه به نام دوست و رفیق یاد میکرد.شاگردان تاج فراوانند و من بیشتر آنها را ندیده و نمی شناسم ولی در این میان فقط با دو نفر آنها آشنایی پیدا کرده ام ،یکی آقای مرتضی شریف (قاضی دادگستری)از شاگردان قدیمی تاج که شیویه تاج را خوب دریافت کرده و به کار میگیرد ،حنجرهء توانایی دارد و پخته می خواند و شعر را به جا به کار آواز می گیرد.یکی هم که بیش از همه و تا آخرین روزهای زندگی،با تاج و در خدمت او بود؛آقای اصغر شاهزیدی خواننده خوب آواز اصفهان که خود به تعلیم آواز هنر جویان مشغول است و در یکی از آزمون های باربد نیز رتبه اول شده است.عده زیادی هم غیر مستقیم شاگرد تاج بودند،این عده از روی صفحات و نوار های تاج با سبک آواز او آشنا میشوند و روش او را ادامه میدهند که در این میان میتوان به خواننده خوش صدای معاصر آقای حسین خواجه امیری (معروف به ایرج) اشاره کرد.خود من (استاد محمد رضا شجریان)نیز مقداری روش جمله بندی و ترکیب بندی در تحریر را از سبک آواز خوانی تاج به کار گرفته ام.بار ها و بار ها در محضرش بوده ام.هم از آوازش و هم از ارشادشان فیض فراوان برده ام.
آخرین باری که در محضر این هنرمند بزرگوار بودم ،چهاردهم آبان 1360 درست یک ماه قبل از درگذشت ایشان به اتفاق استاد حسن کسایی و آقای محمد موسوی (نوازنده نی و شاگرد حسن کسایی)آقای پرویز مشکاتیان (نوازنده سنتور) آقای ناصر فرهنگ فر مهر،آقای منوچهر غیوری (شاگرد وفادار کسایی )شاطر رمضان و چند تن دیگر از هنر دوستان تهرانی و اصفهانی کلبه محقر مرا به قدوم شریف خود آراسته بودند .در آن روز کسایی برای شادروان تاج که خیلی افسرده به نظر می رسید با نی ،دشتی در آمد کرد و تاج با غزلی از سعدی به این مطلع:
تاجم نمی فرستی تیغم به سر مزن مرهم نمی گذاری زخمم دگر مزن
آوازی با نهایت قدرت تاثیر خواند که در حقیقتعقده گشایی دا آزردگی هایش بود .پس از فرود آواز ایشان تکلیف کردند که چیزی بخوانم من هم اطاعت امر استاد کرده چند بیتی خواندم که طبق معمول مورد ستایش و لطف پدرانه ایشان قرار گرفتم.شادروان تاج مردی بود سلیم النفس و با مناعت طبع هرگز در طول مدت زندگی اش به خاطر مال دنیا و مسائل مادی به کسی کرنش نکرد و به این خاطر مدح کسی را نگفت .و از همه تعریف و تمجید میکردو همه را با نام خیر یاد میکرد ،شاید کسی به خاطر نداشته باشد که او حتی یک بار از کسی گلایه کند و یا از کسی بد بگوید او حتی اگر از کسی رنجشی میدید و خاطرش آزرده میشد،این رنج و آزردگی را با سکوت بزرگوارانه ای تحمل میکرد.تاج از استادانش با احترام فراوانی یاد میکرد . با دوستانش با مهربانی و عطوفت رفتار میکرد و حتی تا آخرین روز های عمرش به اغلب دوستانش سرکشی و احوال پرسی میکرد .او با شاگردانش نیز عطوف و مهربان بود و مانند پدری خود را موظف به غمخواری آنان می دانست.شادروان تاج در زندگی یک همسر اختیار کرد و همیشه از او به عنوان یک کدبانو ی خانه دار مهربان و دلسوز که موجب و موجد گرمی کانون خانوادگی اوست نام می برد.خداوند به تاج از این همسر شش فرزند عطا کرد ؛چهار دختر به نام های :تاجی،پروین،هما،پروانه و دو پسر به نام های :همایون و جمشید
منبع : هنر و موسیقی
در سال 1288 خورشیدی در تهران به دنیا آمد.پدرش رضا قلی خان قوامی از
خاندان های اصیل تهران بود او به موسیقی ایرانی عشق می ورزید،خانه اش پایگاه هنرمندان
زمان بود و اکثر آثار موجود موسیقی آن دوره را به صورت صفحات گرامافون در دسترس داشت
حسین که در پنین خاندانی پا به عرصه ی وجود گذاشته بود از سنین کودکی گوشش با
موسیقی آشنا و طنین دلپذیر ساز و آواز با خونش عجین شده بود.صدایش خوب بودپدر آن را می
پسندید و گهگاه در مهمانی های خصوصی،تنها و گاه به همراه ساز وآواز می خواند و مورد
تشویق اهل هنر قرار می گرفت
قوامی وارد مدرسه ی نظام شد و در ارتش به درجه ی سرهنگی رسید ولی در جوار خدمت
دولتی همچنان به کار هنر آواز ادامه می داد
در سال 1325 خورشیدی به رادو دعوت شد و چون برای ارتشیان اجرای برنامه های موسیقی
مجاز نبود نام مستعار« فاخته ای»رابه پیشنهاد استاد روح الله خالقی برای خود برگزید و بعد ها
(در سال 1341) وقتی بازنشسته شد با نام واقعی خود حسین قوامی همکاری خود را با رادیو ادامه
داد
قوامی از خوانندگان صاحب نام ایران و دارای سبک ویژه ای در اجرای آواز بود.او با برنامه های
«گلها» نیز همکاری داشت.این هنرمند دارای طبعی بلند ،بسیار آداب دان و متواضع و مؤدب بود.در
سال های آخر زندگی به نارسایی دید و به دنبال آن به سرطان مثانه مبتلا شد و عاقبت در
شانزدهم اسفند ماه سال 1368 این درد جانکاه وی را در بیمارستان ایرانمهر از پای درآورد و یکی دیگر از ستاره های
درخشان هنر آواز و موسیقی ایران خاموش گشت
ترانه هایی که با صدای قوامی به جای مانده همه شنیدنی و ارزشمند هستند،از جمله ترانه ی
«تو ای پری کجایی» ازمهندس همایون خرم و «جوانی» از استاد حسین یاحقی .این ها چیزی
نیستند که فراموش شوند
منبع : هنر و موسیقی
اول متوسطه وارد هنرستان هنرهای زیبای کشور شد و در رشته نقاشی مینیاتور به تلمذ پرداخت.سپس در همان هنرستان به استخدام رسمی در آمد. بعد از مدت کوتاهی مامور خدمت در بنگاه عمران وابسته به وزارت کشور شد و پس از حدود دو سال به وزارت دادگستری منتقل گردید و تا پایان خدمت دولتی در آنجا ماند.
کریمی از کودکی ذوق موسیقی را در خود احساس کرد و چون پدرش با نوازندگی ویلون آشنایی داشت به الهام و کسب فیض از پدر،پایه های این هنر را درخود مستحکم کرد.
او موسیقی را به مفهوم واقعی آن دنبال می کرد .از ترانه ها و آهنگهای مبتذل بیزار بود و نظرش این بود که این نوع کارها سبب انحطاط و زوال موسیقی اصیل ایرانی میشود. در سال 1330 با شوق فراوان وارد کلاس های موسیقی تکمیلی هنرهای زیبای کشور شد و در رشته آواز، که شادروان عبدالله دوامی مدرس او بود ،به تعلم پرداخت و در پایان به شایستگی و با اجازه استاد،تدریس در اینگونه کلاس ها را به عهده گرفت.
اوکه با نواختن سه تار نیز آشنایی پیدا کرده بود،با شادروان حاجی آقا محمد مجرد ایرانی،استاد نامدار موسیقی سنتی آشنا شد و حدود بیست سال هم نزد او ردیف سازی را تلمذ نمود.
کریمی از هر یک از دو استادش دستخطی دارد که در آنها به نحوی شایستگی وی را در اجرای گوشه ها و ردیف های آوازی و سازی تایید کرده اند.
قسمتی از دستخط روان شاد عبدالله دوامی:"آقای محمود کریمی از اولین شاگردان با استعدادی بود که ... این دوره را به بهترین وجه به پایان رسانید و ردیف اصیل آواز ایرانی را نزد این جانب تمام و کمال آموخت و پس از آن در هنرستان آزاد موسیقی ملی مشغول تدریس شد و نیز چند سال است که به جای این جانب ردیف موسیقی ملی را عهده دار میباشد" و در جای دیگری میگوید:"لذا به موجب این ورقه ایشان را از بهترین شاگردان خویش دانسته،از هر جهت مورد تایید این جانب میباشد"
در قسمتی از مرقومه حاجی آقا محمد مجرد ایرانی آمده است:"...هنرمند ارجمند آقای میرزا محمود خان کریمی علاوه بر مکارم اخلاقی و پاکی از هر گونه آلایش... مخصوصا در گرفتن پرده های مختلف در گوشه های راست پنجگاه و نوا قابل تمجید و تایید است که کار هر خواننده ای نیست".
کریمی در مراکز مختلف زیر به تدریس موسیقی اصیل ایرانی همت گماشت:
اداره کل هنرهای زیبای کشور-وزارت فرهنگ و هنر سابق-مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی،هنرستان موسیقی ملی و هنرکده موسیقی ملی لازم به ذکر است در کلاس های او افراد علاقه مند از کشور های زاپن،آمریکا و فرانسه نیز شرکت داشته اند.
او حدود سالهای1344-1345 ردیف آوازی موسیقی سنتی را تهیه و تنظیم و روی نوار ضبط کرد که به وسیله دکتر مسعودیه آوانویسی شد و اکنون در دسترس است.همچنین از صدای کریمی قطعه ای ضبط شده که الان در آرشیو رادیو،تلویزیون فرانسه نگهداری میشود.
کریمی در سال 1350 همسر گزید و صاحب دو فرزند شد و در سوم آذر 1363 بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت .
منبع:هنر و موسیقی
شجریان به روایت شجریان
تولدم روز اول مهر ماه سال یکهزارو سیصد و نوزده خورشیدی در مشهد است، در خانواده ای که پدر بزرگم (علی اکبر) صدای بسیار رسایی داشته و به زیبایی آواز می خوانده است. او از مالکین بزرگ مشهد بود و از خواندن در جمع پرهیز داشته ، گاه برای دوستان سرشناسی که به دیدارش می آمده اند می خوانده است. پدرم مهدی از صدای پر طنین و رسا برخوردار بود و در جوانی آواز خواندن را شروع می کند ولی خیلی زود در محیط بسته و سنتی به قرائت قرآن رو آورده و تا آخر عمر بر همان عقیده باقی ماند و آواز را رها کرد و در قرائت قرآن جایگاه خاصی در مشهد پیدا نمود و شاگردان زیادی برای تلاوت قرآن قرآن تربیت کردکه از جمله خود اینجانب است.
تمام وقت من از شش سالگی به خواندن قرآن با صدای خوش می گذشت . در دوازده سالگی شهره ی خاص و عام بودم و در مجامع بزرگ مذهبی و یا سیاسی آن موقع تلاوت اول برنامه با من بود. به علت توانایی در تلاوت قرآن با صدای خوش، چشم و چراغ همه اعضاء و دانش آموزان مدرسه و مردم بودم. در سال چهارم دبیرستان بر خلاف خواسته ام به دانشسرای مقدماتی رفتم و راه معلمی پیش گرفتم و از بیست سالگی به معلمی در دهات خراسان پرداختم. یک سال بعد ازدواج کردم با دختری که او هم معلم دبستان بود. همسرم خیلی با من همراه بود و با کمک او بر مشکلات مالی یک زندگی بسیار محقر پیروز شدیم.
از نوجوانی برای فراگیری گوشه های آوازی به هر دری می زدم و از هر کسی که شمه ای اطلاع داشت سئوال می کردم. به ندرت دسترسی به رادیو پیدا می کردم تا موسیقی دلخواهم را بشنوم آن هم زمانش کوتاه بود و حاصلی نداشت ، تا اینکه در محیط شبانه روزی دانشسرا میسر شد "برنامه گلها" و برنامه "ساز تنها" را بشنوم و تمریناتم را شروع کنم . کمی بعد دبیر موسیقی مان آقای جوان نیز راهنمایی و کمک کردند. بیشترین تمرینات سازنده در دوران معلمی در خارج شهر بود که فراغتی داشتم و اغلب به کوه و صحرا می دم و تکنیک و متد را با سلیقه ی خودم تجربه و تمرین می کردم و صداهای گوناگون و تحریرها و چهچه ها را دستور کار خود قرار داده بودم.دوستم همکلاسیم (ابولحسن کریمی) از ابتدای کار معلمی سنتوری با خود آورده بود که بنوازد ، ترغیب شده مضراب دستم بگیرم و ببینم می شود زد ، بعد دیدم عجب کار مشکلی است تا دمدمه های صبح نشستم و ان قدر تمرین کردم تا توانستم آهنگی را دست و پا شکسته اجرا کنم و از آن به بعد سنتور شد یار غار من.
چندی بعد صدای سنتور جلال اخباری را از رادیو مشهد شنیدم و خوشم امد ، پیدایش کردم و با هم دوست شدیم . سازی می زد و من هم می خواندم و تمرینات آواز با ساز و فراگیری نت و نواختن صحیح سنتور را با ایشان شروع کردم.
همان ابتدای کار هم صدای سنتور مشقی ام بسیار بد بود به فکر افتادم که سنتوری بسازم. کمی نجاری می دانستم با زیر رو رو کردن تمامی کاروانسراها و چوب فروشی ها و با دادن یک انعام 5 توانی الوار پهن از چوب توت بیست ساله را پیدا کردمآن را مطابق اندازه ها بریدم . در ان زمان کسی در مشهد گوشی سنتور نمی فروخت ، مجبور شدم صد عدد میخ نمره شش بخرم و آن ها را با سوهان دستی کوچک کنم. این سنتور که دوازده خرکه بود ساخته شد و من با یک دلبستگی عجیب به این ساز ، تمرینات سنتورم را بیشتر کردم. با اینکه برای اولین بار بود چنین کاری کرده بودم و در مورد پل گذاری سنتور تجربه و اطلاعی نداشتم ولی سنتور صدای دلنشینی داشت. غیر از آن سنتور سنتورهای دیگری ساخته یا در حال ساخت داشتم که کا پل گذاری را برای موزون تر کردن صداها تا به حال ادامه داده ام و خوشبختانه به نتایج قابل توجهی هم رسیده ام . در نظر دارم در آینده کتاب یا جزوه ای درباره ی تجارب کار پل گذاری های گوناگون که روی سنتورها کرده ام همراه با نتایج آن ها منتشر کنم تا در این زمینه کار مفیدی انجام داده باشم
در سالهای بعد از چهل با هنرمندان رادیو خراسان آشنا شده بودم ولی حاضر به ضبط برنامه موسیقی نبودم . در رادیو خراسان گاه اشعار عرفانی و مذهبی و گاهی تلاوت قرآن داشتم.
سال 1345 خورشیدی به اصرار دوستم ابوالحسن کریمی برای شرکت در امتحان شورای موسیقی به اتفاق او به تهران رفتم. راهی برای نام نویسی و شرکت در امتحان پیدا کردیم. در اتاق شورا میز کنفرانس بزرگی بود و حدود 12 تا 13 نفر اعضا شورا نشسته بود ، آقای مشیر همایون شهردار رییس شورا و آقایان حسنعلی ملاح ، علی تجویدی و مختاری و دیگران بودند. گفتند بیات ترک بخوان ! من هم از مایه بلند دو سه بیتی خواندم و در مایه ی بم فرود امدم . ضربی با یک شعر هم به درخواست آقای ملاح خواندم.بعد اقای تجویدی پرسیدند تصنیف هم می خوانی ؟ چون تصنیف خواندن را دوست نداشتم و دون شان آواز خوان می دانستم ، بسیار جدی گفتم ابدا.
جوابی که بعد از یکماه از نتیجه امتحان به ما دادند این بود که فعلا رادیو بودجه ندارد که خواننده استخدام کند و فعلا رادیو نیاز به خواننده ندارد.
سال بعد به وسیله آقای دکتر شریف نژاد (که معاون رادیو خراسان بود و بسیار به من لطف داشت) قرار گذاشتیم در تابستان که ایشان در تهران هستند من هم به تهران بروم . باایشان شبی به منزل آقای حسین محبی (که اپراتور با سابقه رادیو و برنامه ی گل ها بود) رفتیم و او که دوستی نزدیکی با دکتر داشت فردای آنروز مرا همراه با یک نوار که در " سه گاه " خوانده بودم به اقای داود پیرنیا (مسئول و تهیه کننده ان زمان برنامه گلها ) معرفی کرد که همان معرفی راهگشای من به رادیو ایران و و برنامه ی گلها که منظور اصلی ام بود گردید.
با سپاس از دلسوزی های ابولحسن کریمی و محبت های دکتر شریف نژاد و یادی خوش از زنده یاد حسین محبی .
1319 | تولد اول مهر ماه در مشهد |
1324 | اغاز خوانندگی های کودکانه در خلوت |
1326 | ورود به سال اول پانزدهم بهمن در مشهد. |
1327 | اموختن تلاوت قران در نزد پدر |
1328 | شرکت در مجمع تلاوت قران در نه سالگی. |
1329 | اغاز تلاوتهای قران در میتینگها و اجتماعات سیاسی ان سالها . گذراندن سال چهارم مدرسه در دبستان فرخی. |
1331 | تلاوت قران برای اولین بار در رادیو خراسان به دعوت رییس رادیو. |
1332 | قبولی در امتحانات شم ابتدایی با عنوان شاگرد ممتاز در بین دانش اموزان مشهد.اغاز تحصیل در دبیرستان شاه رضا. |
1334 | شرکت در مسابقات فوتبال دبیرستانهای مشهد. |
1336 | ورود به دانشسرای مقدماتی در مشهد.اشنایی با اقای جوان اولین معلم موسیقی شجریان ( معلم سرود و موسیقی دردوران تحصیل در دانشسرای مقدماتی در مشهد). |
1338 | اغاز همکاری با رادیو خراسان و اجرای اوازهای بدون ساز و قراعت قران برای رادیو به طور افتخاری. |
1339 | دریافت دیپلم دانشسرای مقدماتی و استخدامدر اموزش و پرورش و انتقال به بخش رادکان و تدریس در دبستان خواجه نظام الملک و اشنایی با سنتور. |
1340 | اشنایی با نت و فراگیری سنتور نزد اقای جلال اخباری و شروع سنتور سازی و تحقیق برای بهتر کردن صدای سنتور . جشن عقد کنان در 21 مهر ماه با دوشیزه فرخنده گل افشان در شهر قوچان. |
1341 | جشن عروسی در مشهد (در 20 مرداد ماه) و اغاز یک زندگی خانوادگی سی ساله با ایشان که حاصل ان سه دختر و یک پسر است. |
1342 | انتقال از بخش رادکان به روستای شاه اباد مشهد به عنوان مدیر دبستان شاه اباد. تولد راحله فرزند اول در 2 مهر ماه در مشهد. ساختن اولین سنتور خود با چوب توت. |
1344 | تولد دختر دوم افسانه در 28 اردیبهشت ماه در مشهد.(افسانه بعدها با پرویز مشکاتیان ازدواج میکند).انتقال از شاه اباد به شهر مشهد و تدریس در کلاس ششم دبستان پهلوی از مهر ماه.شرکت در مسابقات والیبال معلما مشهد. |
1345 | انتقال از دبستان پهلوی به دبستان عبداللهیان مشهد و نظامت و معاونت دبتان مذکور. |
1346 | تدریس در دبستان های مشهد و انتقال در 25 اذر از مشهد به تهران.تدریس در دبیرستان صفوی . اغاز فعالیت با برنامه های رادیو ایران. اشنایی با استاد احمد عبادی. راه یابی به کلاس درس اواز استاد اسماعیل مهرتاش و انجمن خوشنویسان نزد استاد بوذری.اشنایی با رضا ورزنده (استاد سنتور) در تابستان همین سال. اجرا و ضبط اولین برنامه ی در رادیو ایران که با عنوان ((برگ سبز شماره ی 216 )) در شب جمعه 15 اذر ماه پخش شد.کار در رادیو با نام مستعار ((سیاوش بیدکانی)) تا سال 1350 خورشیدی و بعد در رادیو و تلویزیون با نام خودش. اشنایی با اسماعیل مهرتاش در کلاس اواز ایشان. |
1347 | انتقال از اموزش و پرورش به وزارت منابع طبیعی . راه یابی به کلاس خط استاد حسن میرخانی. |
1348 | تولد دختر سوم مژگان در 27 هردیبهشت ماه در تهران. تاسیس و شروع رادیو اف-ام به طریقه ی استریو فونیک و اجرای برنامه ی ((سه گاه)) به همراهی سه تار عبادی و تار مجد برای اولین بار به طریقه ی استریو . شرکت در جشن هنر شیرازبرای اولین بار. قبولی در امتحان خط (مرحله ی عالی) . راه یابی به کلاس خط استاد حسین میرخانی. |
1349 | اغاز همکاری با برنامه های تلویزیون ملی ایران در برنامه ی ((هفت شهر عشق)) غیره. قبولی در امتحان خط (مرحله ی ممتازی) انجمن خوشنویسان وزارت فرهنگ و هر . سفر به برغان با استاد حسین میر خانی (خطاط) ابراهیم بوذری (استاد خط شجریان) خسرو زعیمی ( مدیر عامل انجمن خوشنویسان)فرامرز پیل ارام(نقاش و استاد نقاشیخط شجریان). |
1350 | اشنای با استاد فرامرز پایور و مشق سنتور نزد ایشان و اموزش ردیف اوازی صبا نزد فرامرز پایور . اشنایی ئ همکاری با هوشنگ ابتهاج((ه . الف . سایه)در برنامه های (گل های تازه))رادیو. |
1351 | شروع تهیه ی برنامه های گلهای تازه توسط هوشنگ ابتهاج در رادیو و همکاری با او. اغاز فراگیری ردیف های اوازی و تصانیف قدیمی نزد استاد عبدالله دوامی.برگذاری کنسرتی در شمال ایران با منصور صهرمی و هنرمندان دیگر.دیدار و اشنایی با اقای دوامی به وسیله ی فرامرز پایور. |
1352 | اشنایی با استاد نور علی برومند و فراگیری شیوه ی اوازی سید حسن طاهر زاده نزد ایشان در مرکز خط ئ اشاعه ی موسیقی و اشنایی با هنر جویان مرکز: محمد رضا لطفیو ناصر فرهنگفرو حسین علیزاده و جلال ذوالفنون و گنجه ای و مقدسی و حدادی و دیگران. |
1353 | سفر برای کنسرت های هندو پاکستان و افغانستان با استاد احمد عبادی . سفر به چین و ژاپنن با احمد احرار و کریم فکور و حسین ملکو پرویز قاضی سعید به عنوان میهمانان ویژه برای گشایش پروازهایی به این دو کشور. |
1354 | تولد همایون در 30 اردیبهشت ماه در تهران . ماموریت رادیو و تلویزیون برای کنسرتهای فروردین در ایالات مختلف امریکا.انتقال از وزارت منابع طبیعی (به عنوان مهمور خدمت)به رادیو.قطع رابطه با مرکز اشاعه ی موسیقی و ادامه ی درس اواز در منزل استاد نورعلی برومند. |
1355 | شرکت در جشنواره ی توس (نیشابور)با فرامرز پایور , سایه, حسن ناهید, رحمت الله بدیعی, محمد اسماعیلی, عبدالوهاب شهیدی و هوشنگ ظریف.حضور در برنامه ی جشن هنر شیراز ( در حافظیه) با محمد رضا لطفی و فرهنگفر و اجرای برنامه ی ((راست پنجگاه)).کناره گیری رسمی و قطع رابطه ی کامل از رادیو در اسفند ماه.اجرای اواز در صفحات ردیف نوازی کانون پرورس فکری کودکان و نوجوانان . بهره گیری از محضر اقای برومند (در منزل خود استاد) شیوه ی اواز مرحوم طاهر زاده (اخرین جلسه روز چهار شنبه 29 دی ماه).فوت رضا ورزنده(29 دی ماه) و نور علی برومند (30 دی ماه) . اغاز ضبط تصانیف قدیمی با صدای عبدالله دوامی. |
1356 | اجرای برنامه ی ((نوا)) به همراهی محمد رضا لطفی و گروه شیدا در جشن هنر شیراز.اجرای موسیقی ((چهره به چهره)) و ((گلبانگ)) . کناره گیری از رایو به خاطر جو نامساعد. تاسیس شرکت دل اواز برای انتشار برنامه های خود. |
1357 | احراز مقام اول تلاوت قران سراسر کشور در مرداد ماه. اجرای بخشی از ((تلاوت قران)) .انتشار البوم ((گلبانگ))( دو نوار). همکاری در تاسیس کانون ((چاوش)) با هوشنگ ابتهاج و محمد رضا لطفیبرای ادامه ی فعالیت های موسیقی در خارج از رادیو تلویزیون(شجریان در انجا تدریس میکرد). |
1358 | اشنایی با فیلسوف یگانه استاد غلامرضا دادبه( جانسوز) در منزل استاد خط مرتضی عبدالرسولی ئ اغاز فراگیریی و شناخت بایگانی های فرهنگ و نوا ,... فرهنگ پهلوانی و جوانمردان , فرهنگ مادرنوایی .اجرای موسیقی ((خلوت گزیده)) .(( پیغام اهل راز)) ( شامل دو نوار : راز دل و انتظار دل).اخرین کنسرت ها با گروه پایوردر مهر ماه در تالار رودکی . کنسرت ماهور با محمد رضا لطفی و گروه شیدا در تالار رودکی و دانشکاه ملی در ابان ماه. |
1359 | فوت استاد دوامی . اجرای موسیقی ((عشق داند)) ( در ابو عطا) اجرای موسیقی ((ساز قصه گو)) ( اواز سه گاه در انتشار مجدد, البوم پیغام اهل راز). انتشار نوار موسیقی ((پیغام اهل راز )) (شامل دو نوار : راز دل انتظار دل). |
1361 | اولین کنسرت در سفارت ایتالیا به همراهی پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگفر (آستان جانان) پس از سه سال کناره گیری از فعالیت های کنسرتی - اجرای موسیقی نوا (مرکب خوانی) و سر عشق ( ماهور) و بیداد |
1362 | اجرای موسیقی ((همایون مثنوی)) با منصور صارمی. اجرای موسیقی ((چهار گاه)) (با فرهنگ شریف) و دیگر اواز ها در برنامه های خصوصی. |
1364 | اجرای موسیقی ((گنبد مینا ))و ((جان عشاق)). انتشار نوار موسیقی ((بیداد)). |
1365 | انتشار نوارهای موسیقی (نوا)) ( مرکب خوانی ),((سر عشق)) (ماهور) و ((استان جانان)). ضبط ده اواز به همراهی ویولن حبیب الله بدیعی در مونیخ در منزل دکتر علی خادمی. |
1366 | اغاز کنسرت ها در اروپا پس از انقلاب و شروع همکاری با گروه عارف . اجرای موسیقی ((دود عود)) ,((دستان))و... |
1367 | برگذازی سه شب کنسرت برای بزرگداشت حافظ در تالار رودکی( وحدت).انتشار نوار ((دستان)). |
1368 | اجرای ((ماهور)) و ((ابو عطا)) در کنسرت های بهاره در اروپا با پیرنیاکان, جمشید عندلیبی, و اعیان. اجرای ((نوا)) و ((افشاری)) در کنسرت های پاییزه اروپا به همراهی مشکاتیان و گروه عارف و دو شب کنسرت در اسفند ماه به دعوت شهردار بارسلون در این شهر به همکاری نی حسین عمومی , تار طلایی و تنبک شمیرانی. |
1369 | سفر به تاجیکستان به دعوت خصوصی وزیر فرهنگ و هنر تاجیکستان پرده برداری از پیکره ی باربد و دو شب کنسرت در کاخ باربد به همراه کمانچه ی محمود تبریزی زاده , سه تار رضا قاسمی , و تنبک مجید خلج. کنسرتهایی در امریکا به همراهی پیرنیاکان عندلیبی و اعیان. اجرای مو سیقی ((سرو چمان)) , (( پیام نسیم)) , و ((دل مجنون)) ( هر سه در امریکا). کنسرت شجریان برای زلزله زدگان رودبار در لس انجلس. سخنرانی در پنج دانشگاه معتبر امریکا برای دانشجویان و محققین. |
1370 | برگذاری پنج شب کنسرت در پارک ارم و هشت شب کنسرتهای افتخاری برای مردم جنوب شهر تهراندر فرهنگسرای بهمن ( کشتارگاه سابق تهران) در اسفند ماه.برگذاری کنسرت شکوهمندی به مدت پنج شب در محوطه ی چهل ستون اصفهان.کنسرتهای اروپا با جهاندار و گروه اوا . جدایی از همسر اول خانم فرخنده گل افشان. اجرای موسیقی ((دل شدگان)) و ((اسمان عشق)). انتشار نوارهای موسیقی ((سرو چمان)) , ((پیام نسیم)),(( دل مجنون)) و (( خلوت گزیده)). |
1371 | ازدواج با همسر دوم خانم کتایون خوانساری. کنسرتهای مرحله ی دوم در امریکا با داریوش پیر نیاکان ,جمشید عندلیبی و همایون شجریان ( اگوست تا نوامبر) .برنامه ای با هابیل علی اف و همایون شجریان در سالن تالار رودکی(وحدت) ,تهران. اجرای موسیقی ((یادایام)) . انتشار نوارهای ((دل شدگان )) و ((اسمان عشق)). |
1372 | انتشار گزارشی همراه با گفتگویی با شجریان تحت عنوان (( محمد رضا شجریان استاد اواز ایران کجاست؟)) در نشریه ی نوید فضیلت,شماره ی 16 ,سال 2, مهر ماه ,تهران. اجرای(( سه گاه )) و (( راست پنجگاه)) در کنسرتهای اروپایی به همراهی محمد رضا لطفی و مجید خلج در تابستان. |
1373 | اجرا برنامه ی ((قاصدک)) در کنسرتهای دور اروپا با پرویز مشکاتیان و همایون شجریان. |
1374 | کنسرتهای اصفهان,شیراز,ساری, کرمان, و سنندج با گروه اوا.برگذاری کنسرتی در اروپا با محمد رضا لطفی در ابات ماه.اجرای موسیقی ((چشمه ی نوش)) در ( فرانسه).انتشار نوارهای موسیقی ((همایون مثنوی)) ,(( گنبد مینا )),(( جان عشاق)), چشمه ی نوش))و (( یاد ایام)). اجرای موسیقی ((در خیال)). |
1375 | درگذشت پدر در 18 اذر ماه در سن 85 سالگی.اجرای موسیقی ((رسوای دل)) در دبی.انتشار موسیقی(( در خیال)) . انتشار نوار موسیقی ((ساز قصه گو)) ( اواز سه گاه در انتشار مجدد, البوم پیغام اهل راز). |
1376 | تولد پسر دوم رایان (از ازدواج دوم) در ونکوور کانادا.اجرای برنامه های((سه گاه)) و ((ماهور)) در کنسرتهای دور اروپا با همکاری داریوش طلایی, سعید فرجپوری و اهمایون شجریان در پاییز .اجرای موسیقی(( شب ,سکوت , کویر)) .اجرا و انتشار موسیقی ((معمای هستی)) در کلن, المان. اجرا و انتشار موسیقی ((شب وصل)). انتشار نوار موسیقی ((رسوای دل)). انتشار نوار موسیقی ابوعطا((عشق داند)). |
1377 | اجرای کنسزتهای تهران,اصفهان, و دور اروپا با گروه اوا. برگذاری کنسرت درامریکا در شهریور ماه.اجرای (( ارام جان )) .انتشار نوار ((پیام نسیم). انتشار نوار موسیقی ((شب ,سکوت, کویز)). انتشار نوار موسیقی((چهره به چهره)).انتشار نوار موسیقی((راست پنجگاه)). |
1378 | اجرای ((ماهور)) و((افشاری)) در پنج کنسرت به نفع دانش اموزان در شهر هشتگرد.بریافت جایزه ی پیکاسو ئ دیپلم افتخار یونسکو تز دبیر کل یونسکو ((اقای مایور)) در پاریس, شهریور ماه. انتشار نوار ((ارام جان)) . اجرای ((اهنگ وفا)) .انتشار نوار ((تلاوت قران)) (1) و (2). |
1379 | انتشار کتاب((راز مانا)) ( زندگی,دیدگاه و اثار استاد اواز ایران, محمد رضا شجریان)کار محمد جواد غلامرضا کاشی ,محسن گودرزی, و علی اصغر رمضانپور, نشر کتاب فردا, چاپ اول تهران.اجرای برنامه ی ((نوا ))و ((داد و بیداد)) (زمستان) در کنسرتهای دور اروپا و امریکا و کانادا به همراهی حسین علیزاده,کیهان کلهر و همایون شجریان. عمل جراحی کلیه و دهانه های معده در واشنگتن در 20 اسفند ماه. |
1380 | عمل جراحی برای چسبندگی روده در تهران در ابان ماه. |
1381 | اجرای برنامه ی (( راست پنجگاه ))و(( مرکب خوانی)) در کنسرتهای دور اروپا و کانادا با حضور حسین علیزاده, کیهان کلهر و همایون شجریان. انتشار نشریه ی (( دفتر هنر )) شماره ی 15, ویژه ی محمد رضا شجریان ,در اسفند ماه ,در کالیفرنیا. |
ایرج بسطامى در سال ۱۳۳۶ هجرى شمسى در شهر بم متولد شد. اولین استاد آواز وى عمویش یدالله بسطامى بود که پایه و اصول و مبانى آوازى موسیقى ایرانى را به او آموخت. در اوایل انقلاب براى آموختن موسیقى به تهران آمد تا در نزد اساتید بزرگ موسیقى تعلیم آواز ببیند. از این رو به نزد محمدرضا شجریان رفته و آزمون آواز داد و پذیرفته شد. بسطامى دو سال در محضر شجریان تعلیم آواز مى بیند. وى که از شاگردان برجسته و بااستعداد شجریان بود براى همکارى با گروه عارف انتخاب مى شود.
پرویز مشکاتیان که در آن سال ها در گروه چاووش بود، مى گوید: «اولین بار بسطامى را در خانه شجریان دیدم. در آن زمان ما چاووش را داشتیم. به خاطر شرایط اجتماعى آن زمان به خواننده هاى بیشترى با صداهاى متفاوت نیاز داشتیم. من پشت در کلاس شجریان نشسته بودم تا هنرجو ها مرا نبینند. از آنجا بود که از صداى بسطامى خیلى خوشم آمد. ایشان صداى خوبى داشتند و مثل همه آدم هاى کویر نشین آدم خیلى مهربان و خوبى بود، بعد از کلاس مدتى با او صحبت کردم تا با نقطه نظراتش راجع به هنر و آواز و انگیزه خواندش آشنا شوم. ولى آنقدر ساده یافتم اش که مصمم شدم تا با او یک سالى در مورد قضایاى پیرامونى سواى موسیقى به گپ و گفت وگو بنشینم...»
چهار سال بعد این همکارى به ثمر نشست. مشکاتیان افشارى مرکب را ساخت و بسطامى در اوج آمادگى آن را اجرا کرد. قرار بود که این برنامه پنج شب در تالار رودکى اجرا شود اما به علت استقبال گسترده مردم اجرا دو شب دیگر تمدید شد. بعد از آن نوار افشارى مرکب به بازار آمد. صداى بسطامى با استقبال مردم روبه رو شده بود. گروه عارف به سرپرستى پرویز مشکاتیان و آواز بسطامى براى اجراى کنسرت به اروپا رفت. در آن زمان بسطامى حدود ۳۳ سال داشت و اجراى این کنسرت ها شروعى براى موفقیت هاى بعدى او به شمار مى آمد.مژده بهار، افق مهر، وطن من ساخته مشکاتیان بر روى شعر ملک الشعراى بهار از کارهاى دیگر ایرج بسطامى به شمار مى آید.
ایرج بسطامى در اوج فعالیت هنرى خود با مرگ برادر روبه رو مى شود و از این رو براى سرپرستى خانواده برادرش به بم بازمى گردد. بسطامى علاقه زیادى به برادر از دست رفته اش داشت. زمانى که او براى تحصیل آواز به تهران آمده بود برادر مخارج زندگى او را تقبل کرده بود و این بار نوبت بسطامى بود که به بازماندگان برادرش اداى دین کند. بسطامى در بم و کرمان به دور از جنجال هاى هنرى مرکز به تدریس آواز مشغول شد تا اینکه در حادثه زلزله ۵ دى ماه ۸۲ در شهر بم و زیر آوار جان باخت و دوباره در مرکز توجه عالم هنر قرار گرفت!