فرهنگ شریف (۱۳۲۰) نوازنده تار آثار: نوارهاى «پیوند مهر» (همراه صداى محمدرضا شجریان)، عشاق، زخمه و زمرد کتاب: پانزده قطعه براى تار و سه تار (نت نویسى، ویرایش و آماده سازى: هوشنگ ظریف، محمدرضا کرگین زاده و علاء ایجادى) گرمى و شیرینى در ساز، یعنى آقاى هوشنگ شریف (استاد جلیل شهناز)
فرهنگ شریف، تار نوازى است برخاسته از عصر ویولون در موسیقى معاصر ایرانى. براى آنها که همدوره اوهستند و موسیقى را نه از طریق سى.دى بلکه از طریق نشستن پاى رادیوى یک موج تهران سال هاى ۱۳۳۰ شنیده اند، ادراک این عبارت چندان مشکل نیست. اما براى آنها که از آن دوران نبوده اند وشرایط حاکم بر موسیقى ایرانى را در دهه هاى ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ نمى دانند، این عبارت، شاید قدرى هم عجیب به نظر بیاید و حتى ربط آن را با فرهنگ شریف و هنر تارنوازى او درنیابند. اما ترسیم پرتره اى از یک شخصیت، بدون ترسیم زمینه هاى اجتماعى و تاریخى او ممکن نیست و این نوشته کوچک، مدتى است براى ترسیم شرایط رشد و پرورش و خصوصیات نوازندگى مرد هنرمندى که از محبوب ترین نام ها در موسیقى ایرانى است.
فرهنگ شریف، یکى از سه فرزند پسر در خانواده «دکتر شریف»، پزشک نامدار تهرانى است. فضاى مساعد خانواده، شرایط رشد سالم و آموختن موسیقى اصیل را براى او فراهم کرد و در محیط زندگى آنها از فشارها و ممنوعیت هایى که در خانواده هاى بسیارى از موسیقیدانان دیده مى شد و برخى هنرمندان با یادآورى آنها تلخکام مى شدند، اثر و خبرى نبود. کودکى فرهنگ، مصادف با یکى از حساس ترین دوران تاریخ بوده است؛ هم از لحاظ سیاسى ـ اجتماعى و هم از لحاظ موسیقى. در این دوره (۱۳۲۴ـ۱۳۱۲)، موسیقى اصیل ایرانى، یک بار در میانه سلطنت رضا شاه طرد شد و آموزش موسیقى کلاسیک اروپایى در هنرستان ها برنامه رسمى موسیقى کشور ابلاغ گردید و یک بار هم با آغاز سلطنت محمدرضا شاه و آزادى هاى اجتماعى برخاسته از هرج و مرج جامعه و درگیر شدن با جنگ جهانى دوم (۱۳۲۴ـ۱۳۱۸)،همان موسیقى طرد شده، رواج و رونق فوق العاده یافت و تحولات اجتماعى ایران ـ بخوانیم تهران ـ برداشت هاى تازه و فضاهاى جدیدى را در موسیقى ایرانى پدیدار مى کرد. فرهنگ نوجوان، «تار» را به عنوان ساز محبوب خود برگزید. از هنرمندان بزرگ هم نسل او، هیچ کس تار نواز حرفه اى نشد و این از ویژگى هاى انحصارى فرهنگ شریف است. عصر تار در موسیقى ایرانى بعد از دوره میرزا حسینقلى و درویش تمام شده بود و بعد از کنار رفتن شاگردانشان (نى داوود، موسى معروفى، على اکبر شهنازى و ...) از صحنه هاى موسیقى در اواسط دهه ،۱۳۲۰ «تار» تبدیل شده بود به سازى دست چندم، در رده اى پایین تر از ویولون، پیانو و قره نى. حدود یک دهه بعد (دهه ۱۳۴۰ـ۱۳۳۰) که موسیقیدانان جوانى (از متولدین سال هاى ۱۳۱۵ـ۱۳۰۵) در برنامه هاى موسیقى رادیو تهران درخشیدند، در کنار نام هایى چون پرویز یاحقى، حبیب الله بدیعى، حسن کسایى،جهانگیر ملک، همایون خرم، رضا ورزنده و ... بسیارى دیگر، تنها فرهنگ شریف بود که تار مى نواخت. باقى تارنوازان (غیر از چهره هاى پرورده در هنرستان موسیقى ملى که راهى دیگر مى رفتند، نظیر هوشنگ ظریف)، یا متعلق به نسل قبل بودند (نظیر شاپور حاتمى، لطف الله مجد و جلیل شهناز) و یا در آن زمان کودک بودند و دوره هاى ابتدایى آموزش را مى گذراندند (نظیر محمدرضا لطفى، داریوش طلایى و ...) و همانطور که گفته شد، «عصر ویولون» بود و صداى آرشه هاى شاگردان کلاس استاد ابوالحسن صبا و استاد حسین یاحقى در موسیقى تهران «صداى غالب» بود. فرهنگ نوجوان تر و یک اعجوبه تار نوازى، به دنیاى نوازندگى ورود کرد: عبدالحسین شهنازى (۱۳۲۷ـ۱۲۸۲)، فرزند میرزاحسینقلى و برادر على اکبر شهنازى، نوازنده اى شوریده حال با مضراب قوى و ابداعاتى که به شیوه کلاسیک بود و برادرش شباهتى نداشت و به قول هنرمند ارجمند محمدرضا لطفى «سوخته حال و شاعرانه» بود.تأثیر هنر جادویى عبدالحسین خان در نسل خود و بعد از خود چنان بود که محققان، شیوه اصیل تار نوازى در فضاى فرهنگى شهر اصفهان را اصلاً برخاسته از او مى دانند؛ و نوازندگان بزرگى همچون اکبر خان نوروزى، خانواده معظم شهناز (شعبان، على و جلیل) و عباس خان سرورى (دایى استاد جلیل شهناز) از شیوه شیرین عبدالحسین خان تأثیر پذیرفته اند؛ طرفه این که هیچکدام از اینان شاگرد مستقیم او نبوده اند؛ و زندگى آشفته این نوازنده پراستعداد، حوصله تعلیم شاگرد در یک روال مرتب را فراهم نمى کرد. در تهران، شاگرد مستقیم عبدالحسین خان، زنده یاد شاپور حاتمى بود که شیوه استادش را با علاقه و اعتقاد حفظ کرد و جمله بندى ها و به ویژه مضراب هاى «ریز» و پر و مسلسل او، یادآور نوازندگى عبدالحسین خان شهنازى بود که دقیقه هاى محدودى از آن در صفحات گروه در آن ضبط شده است. متأسفانه فرهنگ شریف از دوران آموزش خود نزد شهنازى کمتر سخن گفته و او هنرمندى است که حرف زدن درباره خود را دوست نمى دارد؛ و علت آن حجب طبیعى و فروتنى ذاتى اوست. شنیدن نواخته هاى عبدالحسین خان و نواخته هاى شریف، تأثیرپذیرى شاگرد از استاد را اثبات مى کند. لیکن این تأثیرپذیرى به آسانى عیان نیست و در ناخودآگاه نوازنده نامدار موسیقى ما اتفاق افتاده است. پستوى نوازندگى استاد، خیلى سریع تر است وجملاتش، به ردیف کلاسیک نسبتاً نزدیک تر و از نوعى عصبیت و فشردگى و روحیه تهاجمى و تند حکایت مى کندکه برخاسته از شخصیت فردى او بوده است. در حالى که نوازندگى شاگردانش، بنا به اقتضاى موسیقى زمان خود (که از رادیو ارائه مى شدند از صفحات گرامافون و بالطبع زمان خیلى وسیع ترى در اختیار نوازنده مى گذاشت) داراى تمپوى بسیار آرام تر است،جملات از قید ردیف کلاسیک، رها هستند اما در چارچوب اصالت هاى ایرانى حرکت مى کنند، استفاده از تکنیک هایى مثل فشردن خرک، ویبروسیون هاى طولى و عرضى روى سیم، سکوت هاى طولانى، طنین انداختن ناله یک سیم در فضاى انباشته از سکوت، برخلاف نوازندگان قدیم که سعى مى کردند فضاى سازشان پر و انباشته از صداى مضراب هاى ریز و تک باشد و بالاخره استفاده از «افه»هایى که بخشى از آنها حاصل رویارویى مستقیم و طولانى مدت نوازنده با میکروفون و امکانات صداسازى آن است. اینها خصوصیات ظاهرى و قابل توضیح در تار نوازى و «فرهنگ شریف» است؛ و خصوصیت باطنى و غیرقابل توصیف هنر او که تنها با شنیدن همدلانه قابل درک است، گرما و صمیمیت و خلسه اى طولانى است که «عاشقان ساز فرهنگ»، مجذوب و شیداى آنند و تأثیر آن براى شنونده اى که دوستدار این موسیقى باشد، چنان است که تا ساعت ها بعد از پایان یافتن نوازندگى او نیز در گوش و مغز آنها صدا مى کند و از نشئه اى خوش و شیرین، سرشارشان مى سازد
هنگامى که عبدالحسین شهنازى درگذشت، فرهنگ شریف پانزده ساله بود؛ و بایستى آموزشى را ادامه مى داد. متأسفانه اطلاعات خیلى دقیقى از سال هاى آموزش او در دست نیست، در یکى دو منبع آمده است که او از محضر استاد على اکبر شهنازى و استاد مرتضى نى داوود، دو نوازنده بزرگ در سال هاى ۱۳۲۰ـ۱۳۰۰ نیز استفاده کرده است. اما آنچه که نواخته هاى او نشان مى دهد، این است که شریف جوان از همان سال هاى ابتداى جوانى، یعنى ابتداى دهه ۱۳۳۰ که سال هاى طلایى موسیقى رادیو و عصر «گل ها» بود، روش نوازندگى دلخواه و راه بیان احساسات فردى خود را به شکلى بى تکلف و آزاد پیدا کرده و صداقت او، ضامن دوام و ماندگارى و محبوبیت او شده است.همچنین او از نوازندگان نادرى است که شهرت خود را مدیون آهنگسازى، ترانه سازى وهمراهى با خوانندگان مؤنث و مذکر نبوده است بلکه تنها و تنها با هنر تک نوازى و بداهه نوازى مطرح شده که مشکل ترین زمینه براى عرض اندام و به عرصه آمدن یک موسیقیدان ایرانى است. فرهنگ شریف قطعات متعددى براى تار ساخته، البته بیشتر به صورت بداهه هاى خلاق و آنى (که بخشى از آنها را هنرمند ارجمند جناب آقاى هوشنگ ظریف،نت نویسى کرده و آقاى محمدرضا گرگین زاده، آنها را به چاپ رسانده) است؛ وآهنگ هاى دلنشینى از او را خوانندگان اجرا کرده اند، اما شناخت او تنها با بداهه پردازى هاى او بر «تار» است. یگانه معشوق حقیقى زندگى اش.
فرهنگ شریف در سال هاى ۱۳۵۶ـ۱۳۳۱ در برنامه هاى مختلف موسیقى رادیو، تلویزیون وجشن هنرشیراز شرکت کرد. صداى ساز او همه جا شاخص بود و دوستداران خود را در بین ایرانیان تمام جهان، حفظ کرده است.از نمونه هاى بسیار زیباى نوازندگى او، اولین برنامه آوازى زنده یاد محمودى خوانسارى است که شادروان محمودى نیز همیشه از آن به زیبایى یاد مى کرد. همچنین اجراهایى در برنامه هاى گل ها و برگ سبز و به ویژه برنامه اى در تالار رودکى به سال ۱۳۵۳ همراه حسین و اسدالله ملک، محمد موسوى و محمودى خوانسارى و امیر ناصر افتتاح که تمرکز و شفافیت نوازندگى او روى صحنه، شگفتى آفرین بود. بعد از انقلاب، او نیز برخلاف میل خود، به خاطر شرایط نامساعدى که براى موسیقى در سال هاى پیش از صدور حکم تاریخى رهبر انقلاب (قده) در جامعه وجود داشت، به خارج از کشور مهاجرت کرد.زندگى او در کنار ایرانیان هنردوستى که با موسیقى او جوانى کرده و به پیرى رسیده بودند، از رفاه و محبوبیت برخوردار بود ولى شریف بدون ایران نمى توانست زندگى کند و در هیچ نقطه از جهان، ملیت و موسیقى و زبان خود را فراموش نکرد. بعد از بازگشت به ایران (که با سفرهاى گهگاهى به خارج تداوم بود) کلاس تدریس خصوصى تأسیس کرد، در کلاس هاى دانشگاه به عنوان نوازنده میهمان دعوت شد (خانم دکتر سیمین دانشور به یاد مى آورد که در سال هاى تدریس زیباشناسى در دانشگاه تهران، سال هاى ۱۳۴۰ گاه از فرهنگ شریف دعوت مى کرد که در کلاس هاى استتیک براى دانشجویان تار بزند و او نیز با کمال فروتنى و مهربانى مى پذیرفت و مى آمد)، نوارهاى متعددى را در آمریکا و ایران ضبط کرد و هنوز هم به فعالیت هاى خود ادامه مى دهد. اما راز شریف در زندگى و نوازندگى، رازى است درونى و مربوط به سرشت و طبیعت مهربان او مى شود. روح بزرگوار و سخاوت انسانى فرهنگ شریف و رأفت قبل او، گوهرى است که بین موسیقیدانان ایرانى، کمتر نظیرى دارد و خاص خود اوست
منبع:ایران