اگرچه در دهه‌های 20 تا 50 شمسی هنرمندان متعددی چون صبا، خالقی، وزیری، پایور و ... در مجلا‌ت و نشریات مطالبی نوشته و گاه پیرامون هنر یکدیگر به طرح نظر می‌پرداختند؛ با این حال در سال‌های اخیر این مورد به ندرت صورت گرفته است.



درحالی که شاید بهترین و مناسبت‌ترین شکل برای طرح نظر پیرامون اثر یک هنرمند، اظهارنظر هنرمندان هم صنف باشد، هنرمند برجسته و مشهور آواز ایرانی اکبر گلپایگانی پس از حدود سه دهه، سرانجام به تالا‌ر به قول خودش <رودکی> که امروزه به اسم <وحدت> شناخته می‌شود، آمده بود تا از نزدیک اجرای گروه مرکز موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلا‌می را شاهد باشد.



او که در دهه‌های 30 تا 50 به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین خوانندگان رادیو به ارائه فرمی از آواز ایرانی روی‌آورده بود که خواهان بسیار داشت؛ در تمام این سال‌های سکوت شاید به اجبار، شنیدن صدایش را از نزدیک و در سالن کنسرت به یک آرزو برای هواخواهانش بدل کرده است. به هر روی پس از اجرای کنسرت گروه یاد شده به سرپرستی جلیل عندلیبی، این هنرمند برجسته آواز به طرح دیدگاه و ارائه نظر پیرامون کنسرت و آثار جلیل عندلیبی پرداخت و نکات جالب توجهی پیرامون موسیقی ایران در روزگار ما ارائه کرد که آن را با هم می‌خوانیم: ‌



پس از 27 سال برای دیدن و شنیدن یک کنسرت به تالا‌ر رودکی رفتم. آنچه در بدو ورود به ذهن می‌رسید، تاسف از این بود که بعد از این همه سال هنوز هم همین یک سالن نسبتا مناسب برای کنسرت‌های موسیقی وجود دارد. ‌



آقای عندلیبی کار ارزشمندی انجام داده بود. حدود 50 نفر را گردهم‌آوردن جرات و شهامت بسیار می‌خواهد. آن هم در این دوران که مردم را عادت داده‌اند که با سه نفر مثلا‌ در صحنه‌حاضر شوند؛ پا برهنه بنشینند و پیراهن رنگی بپوشند و آخر سر <گنجشک بی‌وفا و از نوک مژگان...>‌بزنند و بخوانند! البته اینها آثار ارزشمندی است و گنجینه موسیقی ایرانی است، اما باید در موزه موسیقی هنری ما گذاشته شود و به‌عنوان میراث گذشتگان به آن نگاه شود. ‌



به تعداد نفراتی که آقای عندلیبی گردآورده بود، کاری ندارم اما مجموع تلا‌ش‌هایی که صورت گرفته بود، جالب توجه بود. همه می‌دانند در چنین گروه بزرگی کوک‌سازها، هماهنگی اجرا و تعادل صدا مساله بسیار مهمی است. پس از انقلا‌ب اگر از همان ابتدا چنین تجربه‌هایی می‌شد امروزه با رشد کمی و کیفی در این نوع از موسیقی مواجه بودیم. تا کی می‌توانیم تنها به اجرای محدود و آثار گذشته اتکا کنیم. ‌



بگذارید مثالی بزنم. بسیاری از مردم آواز <مست مستم، ساقیا دستم بگیر> را از من شنیده‌اند و از آن خاطره دارند. با این حال اگر امروز به من بگویند آن را بخوان، از خواندنش اکراه دارم، زیرا آن را حدود چهل سال پیش خوانده‌ام و مربوط به همان زمان بوده است. ‌



یک روز آقای پازوکی (آهنگساز) به من گفت الا‌ن دوست داری چه آهنگی بخوونی گفتم آینه، به خاطر اینکه آن موقع که <موی سپید و توی آینه دیدم> را خواندم جوان بودم، اما یک روز که در آینه خودم را نگاه می‌کردم به خود گفتم <دروغ نگو آینه که من هنوز جوونم، واسه دلا‌ی خسته دلم می‌خواد بخونم>!



این مثال را زدم تا بگویم به امروز و مسائل هر روزه پیرامون خود و اطراف باید دقت کرد و توجه داشت. این مورد یعنی توجه و رویکرد به عنصر خلا‌قیت؛ خلا‌قیت در شعر، در آهنگ و در اجرا. می‌بایست آهنگ خوبی ساخت که مناسب همین زمان باشد. این مساله را به آقای عندلیبی، پس از کنسرت اخیرش هم گفتم. مگر نمی‌شود روی اشعار حافظ، مولا‌نا، سعدی و... کار خلا‌قه کرد؟! این درست کاری است که هنرمند عزیز جلیل عندلیبی در تمام این سال‌ها انجام داده و هنوز هم انجام می‌دهد. در همین کنسرت آخرش با گروه پنجاه نفری از موارد متعددی در آهنگسازی، تنظیم و اجرا استفاده شده بود که خلا‌قیت آهنگساز را به خوبی نشان می‌داد. ‌



در تمام این سال‌های اخیر یعنی سه دهه گذشته به نوعی با مرجع قرار دادن و سخن گفتن افراطی در مورد ردیف موسیقی، مردم را فریب دادیم. ‌



اما هنرمند ذهن آگاه و بیدار جامعه است. نباید مردم را فریب داد. هنرمند باید قادر باشد آواز خوب بخواند و ساز خوب بزند. با اجرای چندباره ردیف و آهنگ زورکی روی شعر نه خلا‌قیت بروز می‌کند و نه هنر موسیقی ناب و خلا‌ق به گوش مردم می‌رسد.



ردیف‌های موسیقی و چگونگی آن در نیم‌قرن اخیر و روایت و اجرای مرحوم نورعلی برومند، ماجرای مفصلی است که نمی‌خواهم همه چیز را اینجا بیان کنم و مثلا‌ عده‌ای سوءاستفاده کنند که خواسته‌ام حرمت‌شکنی کنم. با این حال به خوبی به یاد دارم زمانی را که شادروان اسماعیل قهرمانی ردیف‌ها را به برومند آموزش می‌داد و من هم حضور داشتم و آنها را حفظ می‌کردم و در موقع لزوم برای برومند می‌خواندم. به اتفاق برومند نزد مرحوم حاج‌آقا محمد مجرد و سلیمان امیرقاسمی هم می‌رفتیم. به همین منظور به خاطر این همه جار و جنحال و بحث در مورد ردیف موسیقی، مجموعه ردیف‌ها و گوشه‌هایی را که طی سال‌ها فرا گرفته بودم در یک مجموعه (حدود 15 ‌) CD آماده انتشار کرده‌ام که به زودی ارائه می‌شود. در این مجموعه به خوبی نشان داده‌ام که گوشه‌های هر دستگاه چگونه‌اند، گاه در مورد آنها صحبت هم کرده‌ام و نکته جالب آنکه حتی گوشه‌هایی را خوانده‌ام که امروزه مهجور و شاید فراموش شده‌اند. ‌ منظور این بود که ردیف‌هایی که جنبه آموزشی دارند و محتوای آموزشی و مبانی موسیقی ایران به شمار می‌روند از این زاویه در دسترس باشند، اما در زمان اجرای موسیقی این ردیف‌ها هیچ کمکی نمی‌کنند. آنجا دیگر هنر خلا‌قیت است که به یاری خواننده و نوازنده می‌شتابد. ‌ باز هم تاکید می‌کنم، آنچه مرا واداشت تا در این مورد سخن بگویم و هنر جلیل عندلیبی را بستایم، همین هنر خلا‌قه بوده است. در تالا‌ر رودکی شاهد بودم که ایشان چقدر زحمت کشیده و با وجود مرارت‌ها و مشکلا‌ت متعدد، گروه را برای چنین اجرایی آماده کرده بودند. من ایشان را چند بار بیشتر ندیده‌ام. او هنرمندی ساده، بی‌پیرایه و دوست‌داشتنی است که باید او را تشویق و حمایت کرد. این را به اعضای گروه و هنرمندان قدیمی که از دوستان من هم بودند و با ایشان همکاری داشتند (مثل آقایان حسن ناهید و هادی منتظری) هم گفتم. باید دست ایشان را به گرمی فشرد و او را مورد حمایت جدی قرار داد. موسیقی همواره هنری مظلوم و معصوم اما فراگیر و اثرگذار بوده است. ‌ در یک فرآیند خلا‌قه و باحضور هنرمندانی که این جوهر در درونشان باشد، هنر موسیقی رشد خواهد کرد و ارتقا خواهد یافت وگرنه ...!

                                                                                         منبع : اعتماد ملی


دسته ها : مقالات موسیقی
شنبه بیست و نهم 4 1387
X