به جرات میتوان گفت خیل عظیمی از کسانی که پیرو و مرید مرحوم عالی نژاد هستند تا قبل از فوت آن مرحوم کمترین نام و نشانی از ایشان نمیدانستند. با اینکه تکنوازی ایشان در آلبوم ((صدای سخن عشق)) از جمله آثاری است که به تنهایی گویای چیره دستی و مهارت ایشان در نوازندگی تنبور است، اما در زمان حیات،ایشان درگمنامی بسر میبردند.
پس از مرگ مرحوم عالی نژاد آلبوم ((ثنای علی)) و بعدا آلبوم ((آیین مستان)) وارد بازار شد.آلبومهایی که محصول اجراهای گروه باباطاهر بود و بدست کاکاوند پس از پالایش منتشر شد.پالایش این آثار تا بجایی غیر حرفه ای است که صدای ساز دیوان – که بعدا در استدیو نواخته شده و به قطعات اضافه شده – از صدای تنبورها بیشتر است!
کم کم مردم با نام ((سید خلیل)) آشنا شدند و این دو آلبوم از پر فروش ترین آلبومهای بازار شد.اما این آشنایی هنگامی به اوج خود رسید که حجم عظیمی از سی دی های تصویری و صوتی محافل خصوصی سید خلیل وارد بازار شد.
در جلوی تمام مغازه هایی که در کارتن های در باز سی دی های رنگارنگ از فیلم هندی و کارتون تا سخنرانی دکتر اللهی قمشه ای می فروختند، سی دی های تصویری مرحوم عالی نژاد به چشم می خورد.سی دی هایی که معلوم نبود از کجا آمده اند و چرا با اینکه تاریخ ضبط آنها مربوط به چند سال قبل بود بعد از مرگ آن مرحوم بصورت غیر رسمی وارد بازار شدند.
بعد از مدتی این سی دی ها از پرفروشترین آثار غیر رسمی شدند.دیگر همه نام سید خلیل را می شناختند.چهره خاص ایشان ،شیوه نوازندگی، مدح حضرت امیر، سماع در محافل خصوصی هرکس را جذب این سی دی ها میکرد.
از آن به بعد اسطوره سازی ها شروع شدند،بعضی ایشان را تا مقام اولیا اللهی بالا بردند،برخی قدیس خواندنش و بعضی او را منتسب به دون بزرگان اهل حق کردند و هیچ کس جمله معروف ایشان "هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم" را بیاد نیاورد.
کار بدانجا رسید که در اکثر فروشگاهای عرضه محصولات فرهنگی پوسترهای ایشان به چشم می خورد و دیگر همه هنرجویان میخواستند ((سید خلیل)) باشند تا جایی که دیگر در هر فرهنگسرایی که یک گروه تنبور نواز اجرا داشت ،تنها آثار سید خلیل به گوش میرسید..
سودجویانی که آثارخصوصی ایشان را روانه بازار کردند، با معرفی خود بعنوان شاگرد و دوست و مرید ایشان، وبا سو استفاده از عنوان و اعتبار ایشان سعی در کسب شهرت کردند.
دیگر استاد همه هنر آموزان سی دی های مرحوم عالی نژاد بود.دیگر بجای مقام، همه آهنگهای سید خلیل را میزدند.دیگر هرکس که نام تنبور را شنیده بود خود را شاگرد سید خلیل میخواند.
کم کم نام تنبور به دست فراموشی سرده شد و عرفان تنبور بر شخصیت تنبور پیشه گرفت.آنهم نه عرفان واقعی و با محتوا بلکه عرفان ظاهری، طوریکه خیلیها اول شارب و ریش بلند میکردند بعد دنبال یادگیری تنبور میرفتند.
خیلیها تنبور را از آلات درویشی میپنداشتند طوری که آن را با کشکول و چوبدست همتراز قرار میدادند.دیگر کسی جنبه موسیقیایی تنبور را در نظر نمیگرفت و این ساز باستانی  قربانی عرفان تحمیل شده به خود میشد.
با اینکه مرحوم عالی نژاد از لحاظ شناخت و تسلط  بر مقامهای باستانی و حقانی کم نظیر بود و همچنین شیوه نوازندگی منحصر به فردی داشت، اما بجز یکی دو محفل رسمی که بعنوان ((نوازنده مقامی)) ظاهر شد و در اکثر محافل –که اکثر آنها خصوصی بودند- بعنوان مداح حضرت امیر ساز میزد.
قدرت بداهه نوازی ایشان که از روح لطیف و عمق وجود ایشان سرچشمه میگرفت توجه هرکس را به خود جلب میکرد.اماعموم مردم حتی اکثر هنر آموزان بدون توجه به این ویژگیها محو ظواهر میشدند و تنبور نوازی به شیوه سید خلیل را راهی برای رسیدن به کمال معنوی میدانستند و خلاصه دیگر نام تنبور بدون نام سید خلیل بر زبان نمی آمد.کار به جایی رسیده بود که کسانی که در نوازندگی به تقلید از این استاد میپرداختند در اجراهای خود آهنگهای ایشان را اجرا میکردند و حتی سعی میکردند نحوه تلفظ خود را به تلفظ ایشان مانند کنند.
و افسوس که بزرگان تنبور نواز همگی به خواب عمیقی فرو رفتند و نه تنها در زمان شکل گیری این موج بلکه حتی بعد از آنهم از خاموشی بیرون نیامدند.
بعنوان مثال گروه تنبور شمس که روزگاری از مطرح ترین گروههای نوازنده بود – و در زمان حال تقریبا هر سازی بجز تنبور را مینوازند – بی اعتنا به این جریانات به سکون و سکوت خود باقی ماندند و سایر اساتید هم اعتنایی به فضای اطراف خود نداشتند.
انتشار مقامات مجلسی تنبور بوسیله علی اکبر مرادی و مرثیه آفتاب بوسیله سید آرش شهریاری توانست تلنگر کوچکی به وضعیت موجود بزند.
ناگفته نماند که این جو تا به حدی مسموم بود که بعنوان مثال آلبوم مرثیه آفتاب که مجموعه ای ارزشمند از مقامهای حقانی و مجلسی تنبور به زبان کردی است حتی در خود کرمانشاه نتوانست به ارزش واقعی خود دست پیدا کند و از فروش پایینی برخوردار شد.گرچه شاید عموم مردم اصالت موسیقیایی خود را از دست داده اند و به آثار نوین بیش از میراث اجدادی خود بها میدهند،اما برای اهل فن این اثر از جمله گرانبها ترین آثار تولید شده در زمینه موسیقی نواحی است.از دیگر آثاری که بسیار مورد توجه قرار گرفت ((آواز اساطیر)) با نوازندگی فیض بشی پور و صدای شهرام ناظری بود که مورد توجه بسیاری قرار گرفت.
جای تاسف است که این حرکتها تداوم نیافت و این خود بزرگترین ضربه به اعتبار تنبوربود.با گذشت زمان و کمتر شدن تب و تاب عرفان تنبور و تمام شدن سی دی های ضبط شده سید خلیل، این ساز دوباره به انزوای خود بیش از پیش فرو رفت.کسانی که روزی با شور و شوق به عشق سید خلیل و نه تنبور وارد گود شدند اندکی بعد سرخورده از فرقه بازیها، مراد و مرید بازیها ی سود جویان و نبود یا در دست نبودن اساتید اصلح از این راه کنار رفتند و حالا یا مشغول سه تار نوازی هستند یا اصلا نوازندگی را کنار گذاشتند.حتی کسانی هم که قدم فرا تر گذاشتند و به یادگیری مقامها پرداختند تنها توانستند به یادگیری مقامهای مرسوم نائل شوند.
امروز شاید نود درصد تنبور نوازان مقامهای رایجی چون جلوشاهی و بایه بایه را بشناسند اما کمتر از ده درصد هستند که مقامهای غیر رایج را میشناسند.علت این امر عدم تدریس این مقامها بوسیله اساتید است.حتی آثاری که از بزرگان تنبور نواز بجا مانده حاوی مقامهایی است که به کرات نواخته شده اند.با اینکه نیاز به ضبط و انتشار مقامهای کمتر رایج – بخصوص در حوزه صحنه- به شدت احساس میشود اما بزرگان تنبور نواز از این امر غافلند.
در کل در دست نبودن آثار برجسته از طرفی و عدم تدریس بسیاری از مقامها به شاگردان غیر اهل حق باعث شده که عاشقان این ساز به آثاری که در بازار هستند روی آورند و مانند تشنه ای که میخواهد خود را با آب شور سیراب کند سعی در رفع عطش خود با آثار کم کیفیت کنند.
بسیار تعجب آور است که چگونه اساتید بنام تنبور – که خود را میراث دار این سازمینامند- خاموش نشسته اند و با دیدن این رکود و این همه بی مهری به فکر احیای هویت پایمال شده تنبور نیستند.
 



منبع : سایت هنر و موسیقی

دسته ها : مقالات موسیقی
شنبه بیست و نهم 4 1387
X