کریم طاهری

سالها پیش جناب آقای فریدون ناصری درموردمکتب تنبک نوازی آقای رجبی جمله ای فرموده بودند که « آقای رجبی یک موتیف را بسط و گسترش می دهدوحاصل کاریک قطعه میشود» بنده به عنوان کسی که مستقیما با خود ایشان مکتب را کار کرده ام وقبل ازایشان نیزبا دیگران تفحصی درکتاب ایشان داشته ام اضافه می کنم که جمله آقای ناصری بسیار صحیح است اما جامع نیست یعنی تمام قطعات کتابهای ایشان بسط و گسترش یافته یک موتیف نیستند. بعضی از قطعات یک جا خلق شده است طوری  که نه می توان به آن حتی یک نت اضافه کردیا از آن کاست مثل قطعه بسیار عالی گفتگوی چپ وراست که اگر کوچکترین تغییری یا کم و کاستی در آن وارد شود دیگر گفتگوی چپ وراست نیست واز زیبایی آن کاسته می شود در صورتیکه قطعات بسط داده شده توسط یک موتیف را می توان از آن جمله ای کاست یا اضافه کرد همانطور که قطعه صفحه 36-37دوره عالی در کتاب چاپی چند جمله به دست نویس آن اضافه شده است که کار چشمگیر تر و زیباتر شده است اما در کتاب دست نویس که این اضافات نیست هم هیچ گونه کم کاستی مشاهده نمیشود وهمینطور چند قطعه دیگربه همین مضمون. یا قطعات دیگری که باز هم بسط و گسترش یافته یک موتیف نیستند ودر حقیقت یک جمله ریتمیک هستند که یک جا خلق شده و فقط حالت عکس یا بر گردان از نظر صوتی به آنها داده شده است که به آنها هم نمیتوان چیزی اضافه کرد یا از آنها کاست مثل قطعه صفحه 42دوره عالی یا قطعه صفحه 20دوره فوق عالی که هر کدام یک جمله ریتمیک هستند تشکیل شده از چهار میزان که یک جا خلق شده اند و غیر از حالت عکس یا بر گردان به آن چیزی نمیتوان اضافه کرد و با کوچکترین تغییر و دستکاری از زیبایی آن کاسته میشود و دیگر آن قطعه نیست و چیز دیگری از آب درمی آید. در همین موردهستند قطعاتی که جمله اول آن (به اصطلاح جمله رفت) از دیگران است و آقای رجبی با ظرافت مخصوص مکتب برای آنها حالت عکس یا بر گردان نوشته ونواخته اند که در آنها نیز تغییری نمیتوان داد مثل قطعه صفحه 28دوره فوق عالی که جمله اول آن از آقای محمود فرهمند است و آقای رجبی برگردان به آن اضافه، وزیبایی کار را دو چندان کرده اند. قطعاتی نیز در کتاب ایشان هست که صرفا تجسم ریتمیک یک ترانه یا یک آهنگ است مثل قطعه «اتل متل»  یا قطعه «در قفس» دوره عالی که دقیقا همان ترانه یا آهنگ تجسم ریتمیک شده است که به آنهاهم نه میشوداضافه کردنه ازآنهاکاست.


قسمتی از قطعات ایشان بنا به فرمایش آقای ناصری همان بسط وگسترش یافتۀ یک موتیف است که در این مورد قطعات به اشکال مختلف خلق شده اند ، قطعاتی هستند که موتیف اصلی شنیده شده از کار دیگران است مثل قطعه ای در دوره متوسطه که دو میزان اول آن متعلق به آقای جهانگیر ملک است و آقای رجبی با ظرافت مخصوص مکتب آنرا بسط داده و حاصل کار قطعه ای شده که حاضراست که البته به آن هم میشود اضافه کردوهم از آن کاست وهیچ لطمه ای به آن وارد نمیشود. قطعاتی نیز هستند که موتیف اصلی آن تجسم ریتمیک یک ملودی است مثل «سینه زنان حرم کربلا» که با روند منطقی مخصوص مکتب بسط داده شده است که به این قطعه نیز میتوان هم اضافه کر د هم از آن کاست همانطور که دو جمله در کتاب چاپی اضافه شده است که در کتاب دست نویس نیست و آن را زیباتر کرده است و هیچ لطمه ای به آن وارد نشده است ودر کتاب دست نویس هم که دو جملۀ مذکور نیست هیچ کمبودی احساس نمیشود.


اما در پایان قطعاتی هستند که موتیف اصلی توسط خود ایشان خلق شده که نه تجسم ریتمیک است و نه اقتباس از جایی، بلکه موتیف که قبلا وجود نداشته توسط ایشان خلق وبسط و گسترش داده میشود به این طریق ایشان با دست پایین به نوبت نه متوالی از مرکز تنبک به کناردوضربه وارد می کنند ، در ناحیۀ کنارایست ودو ضربه دیگروارد وازکنار به مرکز دوضربه وسرانجام در ناحیۀ مرکز ایست و دو ضربه وارد میکنند که چهار مرحله ایجاد میشود که همیشه مرحلۀ اول با مرحلۀ سوم و مرحلۀ دوم با مرحلۀ چهارم از نظر صوتی حالت عکس یا بر گردان دارند که با روند منطقی مخصوص مکتب که از ابداعات ایشان است با دخالت دست بالایی وایجاد فرم سه قسمتی و تغییر حرکات و تکنیک های دست بالا قطعه ای ساخته میشود که حرکات متغیر و اصوات متنوع است اما موتیف اصلی تا پایان قطعه احساس میشود،که مورد آخرقسمت عمدۀ کار ایشان است و صرف نظر ازوالایی وزیبایی قطعاتی چون گفتگوی چپ و راست به نظر بنده از اهمیت خاصی بر خوردار است چرا که آقای رجبی در این قطعات مانند شاعری عمل می کنند که با داشتن ذوق و احساس خدادادی، ازهنر و فن و صنعت شعرو ادبیات نیز به نحو احسن بر خودار است و مصرعی که نا خود آگاه یا آگاهانه تراوش میشود با آن قصیده یا غزلی می سازند که در خور تحسین است در صورتیکه اکثر مردم  حتی افراد بیسواد توانایی سرودن یک مصرع شعر را دارند چونکه احساس دارند اما بر اثر ندانستن فن شاعری و نا آگاهی از ادبیات هیچ وقت آن یک مصرع به قصیده یا غزلی تبدیل نمیشود تا روزی که فراموش شود.       


منبع : وبلاگ هدهدی

دسته ها : مقالات موسیقی
جمعه بیست و هشتم 4 1387
X